عصرها ی جمعه

عصرها ی جمعه
عجیب هوس گرفتن عکس
خانوادگی بسرم میزند

"من و"
"جمعه و"
"تنهایی"

در یک قاب

.
دیدگاه ها (۵)

تو عشق بودیاین را از بوی تن ات فهمیدمشاید هم خیلی دیر به تو ...

با من برقص حال و هوایت عوض شودطوری که عاشقانه فضایت عوض شود ...

‌یک دقیقه سکوتبه پاس اینکهروزی چند بارزیر گام های دلتنگیلِه ...

دستت را میگیرمچشمانت برق میزندسرم را روی شانه هایت میگذارمحو...

پارت ۵سال‌ها بعد، تهیونگ تصمیم گرفت جدی‌تر دنبال خواهرش بگرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط