گفتیم نمی گذره؛ گذشت. گفتیم مگه می شه؟ شد
گفتیم نمیگذره؛ گذشت. گفتیم مگه میشه؟ شد
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود. گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد. گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم. گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد!
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت!
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛ بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!.
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود. گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد. گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم. گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد!
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت!
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛ بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!.
۳۵۰.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۱