تکپارتی¤
تکپارتی¤
سلام من ا.ت هستم و ² ساله که با جونگکوک ازدواج کردم
اون روی من خیلی غیرت داره و خودمم نمیدونم چرا:/
دوروز پیش ما سر اینکه چرا لباسم باز بوده اونم توی مهمونی دعوا کردیم
╭───── فلش بک ─────╮
(علامت کوک_ ا.ت+)
_اصلا تو برای چی لباست باید اینقدر باز باشه؟ هااااا؟!همه پسرای اونجا داشتن نگات میکردن(داد،عصبانی)
+چرا داد میزنی مگه تقسیر منه دلم خواست یه لباس پوشیم دیگه (داد)
_که اینطور پس دلت خواست نه....
کتشو برداشت و از خونه زد بیرون
╭───── پایان فلش بک─────╮
+از اونروز به بعد دیگه نیومده خونه
نمیدونم برای چی داره انقد بزرگش میکنه
از روی تخت بلند شدم و دوباره به جای خالیش نگا کردم تصمیم گرفتم با هیون(دوست ا.ت) بریم بار
رفتم دستشویی کارای لازم انجام دادم صبحونه خوردم و تازه ساعت ¹¹:⁰⁰ بود من تا ⁸:⁰⁰ وقت داشتم پس کلی گیم زدم خونه رو مرتب کردم و بعد به هیون زنگ زدم
╭───── مکالمه ا.ت و هیون─────╮
(علامت هیون^)
+سلام هیون شی
^چطوری ا.ت شی
+هیچی زنگ زدم ببینم میای امشب بریم بار؟
^آره چرا که نه
+اوکی پس ساعت⁷:³⁵ میام دنبالت
^اوکی
+بایی
^بایبای
╭───── پایان مکالمه ─────╮
ساعت ⁶:⁰⁰ بود پس رفتم یه دوش گرفتم میکاپ کردم و یه لباس خوشگل انتخاب کردم ولی اگه کوک میدید حتما بخاطر باز بودنش دعوام میکرد
ولش کن اونکه الان نیست
(لباس ا.ت رو میزارم)
سمت خونه هیون رفتم و منتظر شدم که اومد
^سلام خانم خانماااا چه خوشگل کردین
+مرسی توهم خوشتیپ کردی
^بله دیگه (با حس مغرورانه)
+هی هی نکنه سیس گرفتی مخ بزنی؟(خنده)
^بلخره که نمیشه همیشه سینگل بود
+هعی ولش
^.....
+.....
+پیش به سوی بار(هیجان)
^حملههه(بلند)
+^(خنده)
رسیدیم بار بوی کند الکل و سیگار میومد ولی بوی سیگار بهتر بود رفتیم به میز گرفتیم و نشستیم
که گارسون اومد
ادامه دارد......
میخواستم تک پارتی بشه:///
سلام من ا.ت هستم و ² ساله که با جونگکوک ازدواج کردم
اون روی من خیلی غیرت داره و خودمم نمیدونم چرا:/
دوروز پیش ما سر اینکه چرا لباسم باز بوده اونم توی مهمونی دعوا کردیم
╭───── فلش بک ─────╮
(علامت کوک_ ا.ت+)
_اصلا تو برای چی لباست باید اینقدر باز باشه؟ هااااا؟!همه پسرای اونجا داشتن نگات میکردن(داد،عصبانی)
+چرا داد میزنی مگه تقسیر منه دلم خواست یه لباس پوشیم دیگه (داد)
_که اینطور پس دلت خواست نه....
کتشو برداشت و از خونه زد بیرون
╭───── پایان فلش بک─────╮
+از اونروز به بعد دیگه نیومده خونه
نمیدونم برای چی داره انقد بزرگش میکنه
از روی تخت بلند شدم و دوباره به جای خالیش نگا کردم تصمیم گرفتم با هیون(دوست ا.ت) بریم بار
رفتم دستشویی کارای لازم انجام دادم صبحونه خوردم و تازه ساعت ¹¹:⁰⁰ بود من تا ⁸:⁰⁰ وقت داشتم پس کلی گیم زدم خونه رو مرتب کردم و بعد به هیون زنگ زدم
╭───── مکالمه ا.ت و هیون─────╮
(علامت هیون^)
+سلام هیون شی
^چطوری ا.ت شی
+هیچی زنگ زدم ببینم میای امشب بریم بار؟
^آره چرا که نه
+اوکی پس ساعت⁷:³⁵ میام دنبالت
^اوکی
+بایی
^بایبای
╭───── پایان مکالمه ─────╮
ساعت ⁶:⁰⁰ بود پس رفتم یه دوش گرفتم میکاپ کردم و یه لباس خوشگل انتخاب کردم ولی اگه کوک میدید حتما بخاطر باز بودنش دعوام میکرد
ولش کن اونکه الان نیست
(لباس ا.ت رو میزارم)
سمت خونه هیون رفتم و منتظر شدم که اومد
^سلام خانم خانماااا چه خوشگل کردین
+مرسی توهم خوشتیپ کردی
^بله دیگه (با حس مغرورانه)
+هی هی نکنه سیس گرفتی مخ بزنی؟(خنده)
^بلخره که نمیشه همیشه سینگل بود
+هعی ولش
^.....
+.....
+پیش به سوی بار(هیجان)
^حملههه(بلند)
+^(خنده)
رسیدیم بار بوی کند الکل و سیگار میومد ولی بوی سیگار بهتر بود رفتیم به میز گرفتیم و نشستیم
که گارسون اومد
ادامه دارد......
میخواستم تک پارتی بشه:///
۷.۰k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.