پارت ۳
پارت ۳
دروک از آسیه خواستگاری کرد و روی ۲ زانو هایش نشست و گفت از همون لحظه ای که دیده بودمت به این لحظه فکر میکردم تو رو خیلی دوست دارم و خواهم داشت با من ازدواج میکنی عشق قشنگم ؟
آسیه گفت بله معلومه که باهات ازدواج میکنم هم دیگرو بغل کردن و دروک آسیه رو بوسید تا به خودشون اومدن ساعت ۱۲ بود آسیه گفت دروک آروم آروم بریم دروک گفت باشه سوار ماشین شدن و رسید خونه آسیه رو پیدا کرد و تا دم در همراهیش کرد
پارت بعد
لایک : ۸
کامنت: ۲
ببخشید این پارت کم بود
دروک از آسیه خواستگاری کرد و روی ۲ زانو هایش نشست و گفت از همون لحظه ای که دیده بودمت به این لحظه فکر میکردم تو رو خیلی دوست دارم و خواهم داشت با من ازدواج میکنی عشق قشنگم ؟
آسیه گفت بله معلومه که باهات ازدواج میکنم هم دیگرو بغل کردن و دروک آسیه رو بوسید تا به خودشون اومدن ساعت ۱۲ بود آسیه گفت دروک آروم آروم بریم دروک گفت باشه سوار ماشین شدن و رسید خونه آسیه رو پیدا کرد و تا دم در همراهیش کرد
پارت بعد
لایک : ۸
کامنت: ۲
ببخشید این پارت کم بود
۳.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.