کودکیام نشسته بود روی سهچرخه

کودکی‌ام نشسته بود روی سه‌چرخه
شیطنت می‌کرد
بوق می‌زد
دلخوش بودم به بودنش
یکهو حواسم پرت شد،
رکاب زد و دور شد...
آنقدر تند و سریع از من دور شد که
من به گرد پایش هم نرسیدم...
کاش کسی چرخ‌های سه‌چرخه‌اش را پنچر می‌کرد
کاش می‌ایستاد تا کمی نفس تازه کند
کودکی که هیچ‌گاه خسته نمی‌شود،
هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود...❤
دیدگاه ها (۲)

تو را به هر چه تو گویی، به دوستی سوگندهر آنچه خواهی از من بخ...

می دانمدر نهایت من و تنهاییباهم خواهیم مانداو سیگارش خاموش خ...

هم در دلِ فیروزه تراشی عشق است ،هم حاشیه ی هرچه حواشی عشق اس...

🌱کاش یک موجِ رادیو،همیشه رویِ صدایِ طو بود ...جلال_حاجی_زاده

یه حوض گرد قشنگ آبی رنگ وسط حیاط داشتیم که از هر فرصتی استفا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط