و رفتیم به سمت یک لباس فروشی
و رفتیم به سمت یک لباس فروشی
(یک ربع بعد)
از ماشین پیاده شدیم و وارد یک مغازه لباس فروشی شدیم کلی لباس های مجلسی داشت من و بورام به سمت یکی از رگال ها رفتیم و دوتا لباس خیلی خیلی خوشمل گرفتیم (اسلاید دوم برای ا.ت سومی برای بورام) و برگشتیم خونه وارد خونه شدیم که مامانا اومدن پیشمون
م.ا:خب ببینم چی خریدین
ا.ت:اوما وایسا برسیم
م.ت:وای خیلی هیجان دارم
هانول:اوف بیچاره هارو روانی کردین بزارید برن یکم استراحت کنن
ا.ت:مرسی خاله ی قشنگم
هانول:خواهش میکنم عروس خانم
بورام:راستی کی میرسن
م.ا:فکر کنم ساعت ۸ دیگه برسن
ا.ت:اوف خوبه یکم میتونیم استراحت کنیم
بورام:مگه الان ساعت چنده
ا.ت:ساعت۵
بورام:خب پس من میرم یکم بخوابم
ا.ت:باشه منم میام
با بورام رفتیم بالا و خوابیدیم
(پرش زمانی)
با صدای بورام از خواب پاشدم
بورام:ا.ت پاشو الان میرسن
ا.ت:چی مگه ساعت چنده
بورام:۷
وای خاک به سرم سریع پاشدم و رفتم سرویس بهداشتی کار هام رو کردم و بعد رفتم حموم بعد از یک ربع اومدم برون بیرون موهام رو خشک کردم و حالت دادم و رفتم لباسم رو پوشیدم و ی آرایش ملایم کردم و مامانم رو صدا کردم
م.ا:جانم عزی...
تا چشمش به من خورد حرفش قطع شد
م.ا:وای خدا شبیه فرشته ها شدی خیلی خشگل شدی
ا.ت:مرسی اوما(خنده)
م.ا:خب دیگه بیا بریم پایین
ا.ت:باشه راستی کوک کجاست
م.ا:تازه رسید خونه داره لباس میپوشه
ا.ت:کجا بود مگه؟
م.ا:رفته بود پیش دوستاش تا جشن بگیرن
ا.ت:دیوونه(خنده)
با مامانم رفتیم بیرون که کوک هم از اتاق مهمون اومد بیرون وای ننه چقدر با کت شلوار خوشتیپ میشهههه خیلی هات شده بود مخصوصا با اون مدل موهاش(بچه ها کوک موهاش رو از پشت بسته مثل موزیک ویدیو باتر)تا منو دید چشماش برق زد
همون لحظه بورام هم اومد بیرون واو خیلی ناز شده بود
م.ا:وای شما دخترا چرا انقدر خوشگل شدین کم کم دارم به تیپ خودم شک میکنم
بورام:یا خاله خیلی خوشگل خودی که(خنده)
کوک:واو خاله راست میگه خیلی خوشگل شدین
ا.ت و بورام:ممنون تو هم خیلی خوشتیپ شدی
کوک اومد سمتم و دستم رو گرفت
که زنگ در خورد و مادر بزگ و پدر بزرگامون اومد تو
کوک:بریم
باهم دیگه از پله ها پایین رفتیم و بورام و مادرم هم پشت سرمون اومدن وقتی به آخرین پله رسیدیم...
حمایت:)
(یک ربع بعد)
از ماشین پیاده شدیم و وارد یک مغازه لباس فروشی شدیم کلی لباس های مجلسی داشت من و بورام به سمت یکی از رگال ها رفتیم و دوتا لباس خیلی خیلی خوشمل گرفتیم (اسلاید دوم برای ا.ت سومی برای بورام) و برگشتیم خونه وارد خونه شدیم که مامانا اومدن پیشمون
م.ا:خب ببینم چی خریدین
ا.ت:اوما وایسا برسیم
م.ت:وای خیلی هیجان دارم
هانول:اوف بیچاره هارو روانی کردین بزارید برن یکم استراحت کنن
ا.ت:مرسی خاله ی قشنگم
هانول:خواهش میکنم عروس خانم
بورام:راستی کی میرسن
م.ا:فکر کنم ساعت ۸ دیگه برسن
ا.ت:اوف خوبه یکم میتونیم استراحت کنیم
بورام:مگه الان ساعت چنده
ا.ت:ساعت۵
بورام:خب پس من میرم یکم بخوابم
ا.ت:باشه منم میام
با بورام رفتیم بالا و خوابیدیم
(پرش زمانی)
با صدای بورام از خواب پاشدم
بورام:ا.ت پاشو الان میرسن
ا.ت:چی مگه ساعت چنده
بورام:۷
وای خاک به سرم سریع پاشدم و رفتم سرویس بهداشتی کار هام رو کردم و بعد رفتم حموم بعد از یک ربع اومدم برون بیرون موهام رو خشک کردم و حالت دادم و رفتم لباسم رو پوشیدم و ی آرایش ملایم کردم و مامانم رو صدا کردم
م.ا:جانم عزی...
تا چشمش به من خورد حرفش قطع شد
م.ا:وای خدا شبیه فرشته ها شدی خیلی خشگل شدی
ا.ت:مرسی اوما(خنده)
م.ا:خب دیگه بیا بریم پایین
ا.ت:باشه راستی کوک کجاست
م.ا:تازه رسید خونه داره لباس میپوشه
ا.ت:کجا بود مگه؟
م.ا:رفته بود پیش دوستاش تا جشن بگیرن
ا.ت:دیوونه(خنده)
با مامانم رفتیم بیرون که کوک هم از اتاق مهمون اومد بیرون وای ننه چقدر با کت شلوار خوشتیپ میشهههه خیلی هات شده بود مخصوصا با اون مدل موهاش(بچه ها کوک موهاش رو از پشت بسته مثل موزیک ویدیو باتر)تا منو دید چشماش برق زد
همون لحظه بورام هم اومد بیرون واو خیلی ناز شده بود
م.ا:وای شما دخترا چرا انقدر خوشگل شدین کم کم دارم به تیپ خودم شک میکنم
بورام:یا خاله خیلی خوشگل خودی که(خنده)
کوک:واو خاله راست میگه خیلی خوشگل شدین
ا.ت و بورام:ممنون تو هم خیلی خوشتیپ شدی
کوک اومد سمتم و دستم رو گرفت
که زنگ در خورد و مادر بزگ و پدر بزرگامون اومد تو
کوک:بریم
باهم دیگه از پله ها پایین رفتیم و بورام و مادرم هم پشت سرمون اومدن وقتی به آخرین پله رسیدیم...
حمایت:)
۱۰.۲k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.