کاش درد
آنقدر کوچک می‌شدکه
پشتِ میزِ یک کافه می‌نشست
چای می‌خورد
ساعتش را نگاه می‌کرد
و با عجله می‌گفت : خداحافظ.....
#پست_جدید #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

صبح

ورق روشن وقت

یک “رادیو” بود که مثل پدربزرگ پیرِ پیر شده بود گاهی آنقدر “خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط