تکپارتی

#تکپارتی
#عشق_قدیمی_من

ا/تی که می خواست بعد از ۱۰ سال به عشق کهنه دلش اعتراف کنه ولی انگار چیزی که کهنه بشه دیگه نو نمیشه.....
اون روز ا/ت به خونش اومد  بر خلاف اینکه دختری بود که پتانسیل مافیا بودن رو داشت ولی ضعیف بود ..
ویو ا/ت
رفتم حمونه و بعدش چون حوصله لباس پوشیدن نداشتم با حوله اومدم جلو تلویزیون و شروع کردم فیلم مورد علاقم (نسل خورشید ) رو میدیدم که یهو در باز شد و کابوس هر شب نمایان شد
اون کیم....سوک .... جینه
(جین اکس ا/ت هست که به خاطر اینکه آدم کشته بود اونم جلو چشمای ا/ت ۱۲ سال تو زندان بود الانم فرار کرده )
ا/ت : جین تو اینجا چی کار میکنی برو بیرون
جین :  ا/ت بیا دوباره پیشم من اون عوضی رو به خاطر تو کشتم (مرموزانه )
ا/ت : جین تو میفهمی چی میگی ؟
جین : سکوت ......
ا/ت من ازدواج کردم برو تا شوهرم نیومده (با حالت ترسیده )
جین : شوهرت مگه تو ازدواجم کردی ؟
همون لحظه بود که جیمین وارد خونه شد و کلی با جین دعوا کرد و تهش جین گذاشت و رفت
تو نشسته بودی زیر کابینت و گوشاتو گرفته بودی
جیمین اومد سمتت و از شونه هات گرفتت و گذاشتت رو کابینت
جیمین : ا/ت حالت خوبه ببخشید باید زود تر میومدم هانول دوستم بود نه نامزدم من خیلی دوست دارم لطفا حتا اگه جواب منفی هست بیا عین دوتا دوست باقی بمونیم
ا/ت :  جیمیناااااااا منم دوستت دارم
(بعدش یه کیس طولانی رفتینو و جیمین ترو برد تو اتاق و همونجا حاملت کرد )

[۴ سال بعد]
جینا وایساا باید لباساتو بپوشی همش که نمی تونی با حوله باشی
جینا : نه بابایی کمک الان مامان دوباره اون همه لباس گرم می پوشونه بهم ( با حالت کیوت)
جیمین: ا/ت ولش کن دیگه ، اصلا بیا خودم و خودت بریم لباس انتخاب کن
جینا : ( از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد )

بعدشم تا اخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردین و تو هانول هم باهم دوتا دوست صمیمی شدین .
دیدگاه ها (۰)

اینو دیدم گفتم تنهایی گناه نکنم از دیدن عضا شما هام گناه کنی...

#جونگ #جونگ_کوک

تکپارتی درخواستی از تهیونگویو ته : این چند روز همش کمپانی بو...

#تکپارتی#درخاستی(زبان کوک )آروم وارد اون خونه متروکه شدم که ...

پارت ۶۸ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط