زمستان
زمستان
در امتداد خوابآلودگیهای ذهن فرتوتم،
خاڪستری در گذر است.
و من...
باور نداشتم
بی تو...
زمستانی را گذری باشد.
خاطره، گاه سهمگینترین قاتل است بی ذرهای ترحم...!
چشمانم را به واقعیتی پیشڪش میڪنم ڪه تو را
از من در ربود.
شاید بازگردی...!
اڪنون،
لحظات جانیانی افسارگسیختهاند در میان تب و تاب جانم
و من
باور دارم تنها، تنهایی میتواند شاعری را در خیال و خاطره دفن نماید.
جانم...
زمستان میگذرد
اگر با بهار برگشتی،
نشانیام را از باد بجوی
شاید تو را
تڪهای از خاطراتم به ارمغان داشته باشد،
شاید...!
#محمدامین_مرشدزاده
در امتداد خوابآلودگیهای ذهن فرتوتم،
خاڪستری در گذر است.
و من...
باور نداشتم
بی تو...
زمستانی را گذری باشد.
خاطره، گاه سهمگینترین قاتل است بی ذرهای ترحم...!
چشمانم را به واقعیتی پیشڪش میڪنم ڪه تو را
از من در ربود.
شاید بازگردی...!
اڪنون،
لحظات جانیانی افسارگسیختهاند در میان تب و تاب جانم
و من
باور دارم تنها، تنهایی میتواند شاعری را در خیال و خاطره دفن نماید.
جانم...
زمستان میگذرد
اگر با بهار برگشتی،
نشانیام را از باد بجوی
شاید تو را
تڪهای از خاطراتم به ارمغان داشته باشد،
شاید...!
#محمدامین_مرشدزاده
۸.۸k
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.