پارت دهم
میلاد:
ای سعید خدا بگم چیکارت کنه تا عمر دارم نفرینت میکنم حالا من چه به دونم چه جور کرم پودری بخرم اصلا رژلب چه مارکی بخرم؟خدایا...
وارد پاساژ شدم یه مغازه بود آپادانا واردش شدم
من:سلام خسته نباشید
فروشنده:به به اقای سرلک خیلی خوش اومدین بفرمایین؟
من:خیلی ممنونم;والا یه رژ لب و یه کرم پودر میخواستم و یه براش و از اینجور چیزا
فروشنده:جسارتا شماره اش رو میگین؟
من:نمیدونم والا
فروشنده:خب پس بزارین ببینم چی میتونم بکنم
من: اجازه بدین
زنگ زدم آجیم ببینم میتونه راهنماییم کنه؟
با سه بوق جواب داد
من:الو سلام خواهر نازنینم خوبی؟
خواهرم:سلام داداشی مرسی جانم کار داشتی؟
من:تو کرم پودر چه شماره ای میگیری؟
خواهرم:واااااا این چه سوالیه؟میخوای چیکار کنی شیطون؟
من:بهت میگم تو بگو
خواهرم:خب 3
من:به یه دختر سفید پوست میاد؟
خواهرم:میییییییلاد؟من الان سیاهم؟
من:نه گلم سیاه چیه سوال کردم دیگه
خواهرم:به مامان میگم واسه دختر مردم کرم پودر میخری
من:خدااااااا من روانی شدم خدافس
خواهرم:خدافس تحفه
و قطع کرد
وسایل خریدم یه مانتو مشکی و شال سفید کفش مشکی و شلوار سفید قشنگ ست خریدم ولی خب یه کیف هم براش بخرم یه کیف دیدم سفید مشکی بود خیلی گوگولیه خریدم براش و به سمت ماشین رفتم
سیامک:
یه غلطی کردم خواستم شجاع رو سرکار بزارم حالا چه جوری پاشم برم قطر تو این شرایط و تمرینات؟
زنگیدم شجاع
من:الو
شجاع:سلام داداش میبینم خوب سر حسین رو کلاه گزاشتی ها
من:سلام داوش اره بنده خدا کل پولش رو داده فقط مونده یه چند میلیونی که اونو میخواد حضوری بگیره
فقط قیافه اش وفتی میبینه من بهش زنگ زدم
شجاع:خیلی کلکی راستی الناز خانم برگشت یا هنوز داری عشق و حال میکنی؟
من:دار برمیگرده کی گفته عشق و حال میکنم؟
شجاع:درسته شما فقط با دست ظرف میشوری
من:تیکه ننداز
شجاع:خیلی خب کار نداری؟ من برم
من:برو ; مارو هم عمو کن
شجاع:خیییییییییییییلییییی بیشعوری سیا
من:به بیشعوری تو نمیرسم
شجاع: بی ادب به فن پیجام بگم بیان ببافنت؟
من:من خودم کم فنج پیج ندارم
شجاع:تو راست میگی
من:بای بای بابایی
شجاع:بای اقای پنبه لوپه
من:.....
کمند:
مامان مامان
مادر:جانم کمند جان/؟
من:بریم پارک؟
مادر:نمیشه مامان جانم کار دارم
من:مامانیییییی لطفاااا
مادر:خیلی خب زنگ میزنم خاله مهسا و سینا و سارا هم بیان
من:عالییییییی میشه مامان جون
مادر:برو اماده شو کمند
من:باشه چشم
وارد اتاقم شدم و لباسام رو پوشیدم خیلی خوشحال بودم میرم پارک تبلتم رو هم برداشتم و رفتم پایین دیدم مامان هم اماده شده
مادر:بریم؟
من:بریم
(قسمت کمند رو نگهدارین قراره جذاب بشه)
ای سعید خدا بگم چیکارت کنه تا عمر دارم نفرینت میکنم حالا من چه به دونم چه جور کرم پودری بخرم اصلا رژلب چه مارکی بخرم؟خدایا...
وارد پاساژ شدم یه مغازه بود آپادانا واردش شدم
من:سلام خسته نباشید
فروشنده:به به اقای سرلک خیلی خوش اومدین بفرمایین؟
من:خیلی ممنونم;والا یه رژ لب و یه کرم پودر میخواستم و یه براش و از اینجور چیزا
فروشنده:جسارتا شماره اش رو میگین؟
من:نمیدونم والا
فروشنده:خب پس بزارین ببینم چی میتونم بکنم
من: اجازه بدین
زنگ زدم آجیم ببینم میتونه راهنماییم کنه؟
با سه بوق جواب داد
من:الو سلام خواهر نازنینم خوبی؟
خواهرم:سلام داداشی مرسی جانم کار داشتی؟
من:تو کرم پودر چه شماره ای میگیری؟
خواهرم:واااااا این چه سوالیه؟میخوای چیکار کنی شیطون؟
من:بهت میگم تو بگو
خواهرم:خب 3
من:به یه دختر سفید پوست میاد؟
خواهرم:میییییییلاد؟من الان سیاهم؟
من:نه گلم سیاه چیه سوال کردم دیگه
خواهرم:به مامان میگم واسه دختر مردم کرم پودر میخری
من:خدااااااا من روانی شدم خدافس
خواهرم:خدافس تحفه
و قطع کرد
وسایل خریدم یه مانتو مشکی و شال سفید کفش مشکی و شلوار سفید قشنگ ست خریدم ولی خب یه کیف هم براش بخرم یه کیف دیدم سفید مشکی بود خیلی گوگولیه خریدم براش و به سمت ماشین رفتم
سیامک:
یه غلطی کردم خواستم شجاع رو سرکار بزارم حالا چه جوری پاشم برم قطر تو این شرایط و تمرینات؟
زنگیدم شجاع
من:الو
شجاع:سلام داداش میبینم خوب سر حسین رو کلاه گزاشتی ها
من:سلام داوش اره بنده خدا کل پولش رو داده فقط مونده یه چند میلیونی که اونو میخواد حضوری بگیره
فقط قیافه اش وفتی میبینه من بهش زنگ زدم
شجاع:خیلی کلکی راستی الناز خانم برگشت یا هنوز داری عشق و حال میکنی؟
من:دار برمیگرده کی گفته عشق و حال میکنم؟
شجاع:درسته شما فقط با دست ظرف میشوری
من:تیکه ننداز
شجاع:خیلی خب کار نداری؟ من برم
من:برو ; مارو هم عمو کن
شجاع:خیییییییییییییلییییی بیشعوری سیا
من:به بیشعوری تو نمیرسم
شجاع: بی ادب به فن پیجام بگم بیان ببافنت؟
من:من خودم کم فنج پیج ندارم
شجاع:تو راست میگی
من:بای بای بابایی
شجاع:بای اقای پنبه لوپه
من:.....
کمند:
مامان مامان
مادر:جانم کمند جان/؟
من:بریم پارک؟
مادر:نمیشه مامان جانم کار دارم
من:مامانیییییی لطفاااا
مادر:خیلی خب زنگ میزنم خاله مهسا و سینا و سارا هم بیان
من:عالییییییی میشه مامان جون
مادر:برو اماده شو کمند
من:باشه چشم
وارد اتاقم شدم و لباسام رو پوشیدم خیلی خوشحال بودم میرم پارک تبلتم رو هم برداشتم و رفتم پایین دیدم مامان هم اماده شده
مادر:بریم؟
من:بریم
(قسمت کمند رو نگهدارین قراره جذاب بشه)
۱۶.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.