چه بی رحم است روزگار

چه بی رحم است روزگار...
چه بی رحم است روزگاری که عاشقان را تا سر جاده ی فراموشی پیش می برد,
و بعد ناگهان بر سر دوراهی می گذارد
و تابلوی فراموشی را به سمت فاجعه ای دوباره و ضربه ای سخت تر می چرخاند...!

می خواستم دیگر از عشق ننویسم ,
می خواستم از یادآوری خاطره ها دوری کنم
تا بلکه فراموش شود هر آنچه که بود...
ولی روزگار این بار با خاطره ای سخت تر,مشکلی بزرگتر و عذابی سنگین تر به سراغم آمد...
و تمام خاطره های فراموش شده را
مانند فیلمی تلخ,جلوی چشمانم به نمایش درآورد...

اما چه بد است که ما انسان ها ,بالاخره به هر چیزی عادت می کنیم...
بله,من هم مانند همه ی انسان ها,بالاخره عادت می کنم...
اما بعید است که این بار هم,
روح زخم خورده و قلب شکسته ام,
باز هم تاب بیاورند...
جسمم عادت می کند اما روحم می میرد...
و می شوم جسمی تهی...
جسمی پر از خالی...پر از نبودن...
اما سرشار از خاطره





یه چیزی که هیچ وقت فکرشُ نمیکردم
که به این زودی بهش برسم
این بود که تو این سن بشینمُ گاهی ناخودآگاه
نفسهای عمیق از ته دل بکشم ُ بگم هی............
واسه کشیدنشون حالا زود بود ...!!!! خـــــیــــلی زود!!!

خـــــیــــلی زود!!!
دیدگاه ها (۳)

تفاوت آدمهاوانسانها! آدم‌ها!...زندگی می‌کنند!! انسان‌ها!......

به رسم صبر ، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است ، بغض گا...

بعضی وقتا بعضی آدما با حرفاشون با قضاوت نا عادلانشون کاری می...

وقتی دلت خسته شــد دیگر خنده معنایی ندارد... فـقـط می خندی ت...

آدم هایِ امروز ، دفتر خاطرات ندارند !درد دل ها ، مجازی شده ،...

آخرین بازمانده خیابان های ترک خورده و ماشین های خاک گرفته پل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط