می خواهم از تو بنویسم

می خواهم از تو بنویسم
با نامت تکیه گاهی بسازم
برای پرچین های شکسته
برای درخت گیلاس یخ زده
از لبانت
که هلال ماه را شکل می دهند
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر می رسند

می خواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بی صدا
دل از لبانت فرمان نمی برد

می خواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت
می خواهم ناپدید شوم
همچون قطره ای باران
که در دریای شب گمشده است...
دیدگاه ها (۱)

سخت می‌گیرمت در آغوشمکوه آتشفشان شوی حتیفاش گفتم که دوستت دا...

آفریده هر کسی، چشمانِ جذابِ تو را ...قبله‌ی من کرده او، داما...

امروز روز خاصّیست ؛دلم می خواهد دامن کوتاه گل داری بپوشمبا ی...

امروز چه زیبا گشته ای الله اکبر مرحباای دلبر شیرین ادا، س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط