زنگ زندگی p3
#درخواستی
#چان
#چند_پارتی
جینا = چان بهترین پسریه که من تو زندگیم دیدم و واقعا تنها کسی بود که پیشش احساس راحتی میکردم و ...واقعا مثل برادرم دوستش داشتم ...ولی گذر زمان اجازه نداد همینجوری بمونه ...علاقم نسبت بهش فراتر رفت ...
چریونگ = پس اونهمه خنده و تیکه ها همه الکی بود ...
جینا = با گفتن هر جمله قلب خودمو تیکه تیکه میکردم ...ولی ..واقعا خوشبختیشو میخوام ...
چریونگ = //لبخندی زیر زیرکی زد و زود جمع کرد// پس تا وقتی داریش ازش استفاده کن ...درسته قراره دوست دختر داشته باشه ...ولی قرار نیست با اومدنش دوستیه چند ساله ی تو وچان رو خراب کنه ...همونطور که تو اجازه ندادی سانگ وون میونه ی دوستیتون رو خراب کنه ...
جینا = اره ...درسته ..ولی میدونی ...اگه من دوست دختر چان بودم ..واقعا اجازه نمیدادم با دوستی که دختره رفت و امد کنه..چه برسه بغلش کنه ...از تحقیر شدن بدم میاد ...پس مجبورم فاصله ام رو حفظ کنم ...
چریونگ = هر جور راحتی ..ولی الان برو بخواب ...فردا ..باید کمکش کنیم ...اگه بخوای میتونی نیای تا اذیت نشی ....
جینا = نه ..میخوام کمکش کنم ....
چریونگ = باشه ...شب بخیر..
//جینا وارد اتاق میشه و یه نگاه به چهره ی چان میندازه و بعد اروم اروم چشماش رو رو هم میزاره و با فکر اینکه فردا دیگه قرار نیست چان رو داشته باشه به خواب میره ..//
//فردا همه بچه ها اماده میشن و میرن دانشگاه تا با مدیر دانشگاه هماهنگ کنن تا مشکلی پیش نیاد و بقیه ی وسایل هارو اماده کنن...چان و جینا هم میرن برای خرید هدیه ...چان ماشین رو پارک میکنه و با هم وارد کوئیکس مال شدیم //کوئیکس مال بزرگرین مال تو کره ی جنوبی هست//
چان = حب میخوام که قشنگ نگاه کنی و با سلیقه انتخاب کنی ...چون میدونم سلیقه ات خوبه و بهت اعتماد دارم ..فکر کن داری ربای خودت خرید میکنی ..ببین واقعا از چی خیلی خوشت میاد و دوست داشتی که مال تو باشه ...
جینا = //اروم تو دلش// ای کاش واقعا برای خودم بود...
#چان
#چند_پارتی
جینا = چان بهترین پسریه که من تو زندگیم دیدم و واقعا تنها کسی بود که پیشش احساس راحتی میکردم و ...واقعا مثل برادرم دوستش داشتم ...ولی گذر زمان اجازه نداد همینجوری بمونه ...علاقم نسبت بهش فراتر رفت ...
چریونگ = پس اونهمه خنده و تیکه ها همه الکی بود ...
جینا = با گفتن هر جمله قلب خودمو تیکه تیکه میکردم ...ولی ..واقعا خوشبختیشو میخوام ...
چریونگ = //لبخندی زیر زیرکی زد و زود جمع کرد// پس تا وقتی داریش ازش استفاده کن ...درسته قراره دوست دختر داشته باشه ...ولی قرار نیست با اومدنش دوستیه چند ساله ی تو وچان رو خراب کنه ...همونطور که تو اجازه ندادی سانگ وون میونه ی دوستیتون رو خراب کنه ...
جینا = اره ...درسته ..ولی میدونی ...اگه من دوست دختر چان بودم ..واقعا اجازه نمیدادم با دوستی که دختره رفت و امد کنه..چه برسه بغلش کنه ...از تحقیر شدن بدم میاد ...پس مجبورم فاصله ام رو حفظ کنم ...
چریونگ = هر جور راحتی ..ولی الان برو بخواب ...فردا ..باید کمکش کنیم ...اگه بخوای میتونی نیای تا اذیت نشی ....
جینا = نه ..میخوام کمکش کنم ....
چریونگ = باشه ...شب بخیر..
//جینا وارد اتاق میشه و یه نگاه به چهره ی چان میندازه و بعد اروم اروم چشماش رو رو هم میزاره و با فکر اینکه فردا دیگه قرار نیست چان رو داشته باشه به خواب میره ..//
//فردا همه بچه ها اماده میشن و میرن دانشگاه تا با مدیر دانشگاه هماهنگ کنن تا مشکلی پیش نیاد و بقیه ی وسایل هارو اماده کنن...چان و جینا هم میرن برای خرید هدیه ...چان ماشین رو پارک میکنه و با هم وارد کوئیکس مال شدیم //کوئیکس مال بزرگرین مال تو کره ی جنوبی هست//
چان = حب میخوام که قشنگ نگاه کنی و با سلیقه انتخاب کنی ...چون میدونم سلیقه ات خوبه و بهت اعتماد دارم ..فکر کن داری ربای خودت خرید میکنی ..ببین واقعا از چی خیلی خوشت میاد و دوست داشتی که مال تو باشه ...
جینا = //اروم تو دلش// ای کاش واقعا برای خودم بود...
- ۱۰.۹k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط