وقتی میری پیشش باشگاه و...
وقتی میری پیشش باشگاه و...
پارت ۷
کوک: باشه حالا که اینطوریه منم نمیبرمت شهر بازی
ا.ت: اع اع حالا چص نکن... حقیقتی هس ک باید بدونی...
کوک: باشه بزار منم بت ی حقیقتی بگم .....اینکه ما تورو از تو جوب اوردیم....
ا.ت: این بچه بازیا رو برو برای بچه فامیل درار...
مامان: اعع کوک....ساکت باش ... اجیت فعلا زوده براش ک بفهمه...
ا.ت: ماماننن...یعنی واقعا منو از تو جوب اوردین....(بابغض)
باباش که تا الان جلوی خندش رو گرفته بود زد زیر خنده ...
بابا: وایی ا.ت تو چق زود باوریی....آخ آخ...(با خنده)
کوک: بابا یخورده دیگ صبر میکردی گریه میکرد ...
ا.ت: خیلی بدییننن( گریه)
کوک: جنبه ی شوخی هم نداری...پاشو بریم...
ا.ت: خر...بریم...(پاک کردن اشکاش)
باهم رفتن سوار ماشین شدن ....
ا.ت: خب خب بریم که قراره بریم پولاتو تموم کنیممم..
کوک: آع آع سه تا وسیله بیشتر نمیتونی سوار شی...
ا.ت: اون وقت کی همچین حرفی زده؟؟
کوک: من ...
ا.ت: تو گوه میخوریییی(ا.ت جان خودت میخوری)قراره همه وسیله هارو سوار شیممم...
کوک: ک تو نصف بیشترشو میترسی سوار شی...
ا.ت: نخیرم ..
کوک: باشه ... پس برای اینکه بیشتر حال بده ب بقیه بچه ها هم زنگ میزنم که بیان ...
ا.ت: اون وقت کدوم بچه ها؟
کوک: جیمین... نامجون...جین...جیهوپ...یونگی و تهیونگ...
ا.ت: اها اونارو میگی .... باش بهشون زنگ بزن
کوک: نمیگفتی هم میزدم=/
ا.ت: ببین ی کلمه دیگ حرف بزنی میزنمتتت...
کوک: منم میدم دس بم بخورتت ....
ا.ت: بم نمیتونه منو بخوره
کوک: خب از اونجایی کاری نداره ک خودم میکنم تو چرخ کن بعد گوشتتو میدم بم بخوره ...تازه دندونام دیگ درد نمیگیره...
ا.ت: هوففف زنگ بزن بهشوننن(با حرص)
کوک: میزنم (خنده)
پارت ۷
کوک: باشه حالا که اینطوریه منم نمیبرمت شهر بازی
ا.ت: اع اع حالا چص نکن... حقیقتی هس ک باید بدونی...
کوک: باشه بزار منم بت ی حقیقتی بگم .....اینکه ما تورو از تو جوب اوردیم....
ا.ت: این بچه بازیا رو برو برای بچه فامیل درار...
مامان: اعع کوک....ساکت باش ... اجیت فعلا زوده براش ک بفهمه...
ا.ت: ماماننن...یعنی واقعا منو از تو جوب اوردین....(بابغض)
باباش که تا الان جلوی خندش رو گرفته بود زد زیر خنده ...
بابا: وایی ا.ت تو چق زود باوریی....آخ آخ...(با خنده)
کوک: بابا یخورده دیگ صبر میکردی گریه میکرد ...
ا.ت: خیلی بدییننن( گریه)
کوک: جنبه ی شوخی هم نداری...پاشو بریم...
ا.ت: خر...بریم...(پاک کردن اشکاش)
باهم رفتن سوار ماشین شدن ....
ا.ت: خب خب بریم که قراره بریم پولاتو تموم کنیممم..
کوک: آع آع سه تا وسیله بیشتر نمیتونی سوار شی...
ا.ت: اون وقت کی همچین حرفی زده؟؟
کوک: من ...
ا.ت: تو گوه میخوریییی(ا.ت جان خودت میخوری)قراره همه وسیله هارو سوار شیممم...
کوک: ک تو نصف بیشترشو میترسی سوار شی...
ا.ت: نخیرم ..
کوک: باشه ... پس برای اینکه بیشتر حال بده ب بقیه بچه ها هم زنگ میزنم که بیان ...
ا.ت: اون وقت کدوم بچه ها؟
کوک: جیمین... نامجون...جین...جیهوپ...یونگی و تهیونگ...
ا.ت: اها اونارو میگی .... باش بهشون زنگ بزن
کوک: نمیگفتی هم میزدم=/
ا.ت: ببین ی کلمه دیگ حرف بزنی میزنمتتت...
کوک: منم میدم دس بم بخورتت ....
ا.ت: بم نمیتونه منو بخوره
کوک: خب از اونجایی کاری نداره ک خودم میکنم تو چرخ کن بعد گوشتتو میدم بم بخوره ...تازه دندونام دیگ درد نمیگیره...
ا.ت: هوففف زنگ بزن بهشوننن(با حرص)
کوک: میزنم (خنده)
۹۰.۸k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.