عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک

تازه نامزد کرده بودیم!
حس تازه عروسارو داشتم و همه تلاشمو میکردم خوشکل تیپ بزنم!!!
اون روز عصر قرار بود با مامان بریم خرید
تقریبا آماده بودم و داشتم تو آینه با لذت خودمو نیگا میکردم و ژست میگرفتم :|

صدای پیام گوشیم بلند شد
باز کردم
-فاطمه جان کجایی؟
+سلام آقایی آماده شدم منتظر مامانم که بریم
-سلام خانومم ، کاش میذاشتین یه وقتی که همراهتون بیام سخته دس تنها خرید
چادرم که سرته خریدارو نیگر داری کی میخواد چادرتو نیگرداره؟؟؟!!!!!
+نگران نباش عزیزم حواسم هست آژانس میگیریم
-خیالم جمع؟
+بله همسر جان جمع
-ببخشید که نیستم ! مواظب خانوم محجبه ی من باش

●یه لحظه با دیدن کلمه ی محجبه یه چیزی تو دلم ریخت :/
داخل آینه به خودم دقیق شدم
ریمل
یه مقدار رژ لب
یه مقدار تر مداد ابرو
یه آرایش محو که محسوس بود :|||

حس کردم یکی با پتک زد تو سر "صداقتم"
خوب میفهمیدم منظورش از محجبه چیه
در این مورد باهام صحبت کرده بود

گوشی رو گذاشتم کنار و صورتمو کامل پاکسازی کردم!
+حالا شد!
گوشی رو برداشتم و جواب دادم!
+چشم

#به_قلم_فاطمه_عزیزی
دیدگاه ها (۷)

عاشقانه های پاکتو کجایی سهراب؟؟؟خانه ی دوست فرو ریخت سرم!!آر...

عاشقانه های پاکمتن فوووق العاده مثبت وپر انرژیبرای خودت دعا ...

عاشقانه های پاک..شعر عشقدرد بی درمان شنیدی،حال من یعنی همینب...

عاشقانه های پاکیَا مُجِیبَ أَلْمُضْطَرّفدایی عمه ی سادات#عشق...

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط