توضیح پارگیم :
توضیح پارگیم :
من جمعه شب چون وقت نکرده بودم یه تکلیفمو بنویسم ، داشتم حلش می کردم نوک مدادنوکیم خورد شد و یه تیکش رفت تو چشمم چون ساعت ۰۰:۰۰ رسیده بودیم خونه تو تاریکی با چراغم ، داشتم تکلیفو می نوشتم و فکر کردم که موی ابروم یا همچین چیزی رفته تو چشمم و چشممو مالیدم یه نیم ساعت داشتم همین کارو می کردم گفتم ولش برم به بابام بگم . خلاصه رفتم به بابام گفتم ، بابام تو چشم فوت کرد 🌚💔 گفت برو چشتو بشور خوب میشه . منم رفتم چشممو شستم بازم درد می کرد ولی رفتم بکپم ، آقا هر چقدر تلاش میکردم که چشم چپمو ببندم نشد ( من به بابام نگفته بودم فکر کنم نوک مداد رفته تو چشمم و چش چپم بود ، نمی تونستم پلک بزنم ) ولی من دیگه خیلی خسته بودم خوابیدم . شنبه بیدار شدم دیدم هنوز که هنوزه چشمم درد می کنه به مامانم گفتم البته اینم بگم که این دفعه ، گفتم فکرکنم نوک رفته تو چشم و بابامم فهمید گفت چرا نگفتی؟ ، بعد گفت چشمات قرمز نیست برو مدرسه منم رفتم مدرسه حالا چشم از آب میومد درست نمیشد . چند بارم رفتم پایین آب زدم اومدم ولی خوب نشدم رو چشمم از اول زنگ تا ۱۱:۵ دستمال کاغذی گذاشته بودم ( الان براتون سواله که چرا نرفتم زنگ بزنم منو ببرن بیمارستان ، من چشممو تو آینه ندیده بودم ) که هم گروهیم گفت برو پایین زنگ بزن ببرنت منم وسایلتو جمع می کنم . منم رفتم پایین یه خانومه به بابام زنگ زد و توضیح پارگیمو داد منم رفتم خودمو تو آینه دیدم پرام موند خودم ریختم اون تیکه از چشم چپم که درد میکرد قرمز قرمز بود و باد کرده بود . بابام نمی دونست که باید بیاد یه برگه رو امضا کنه بعد من باهاش بیام ، تو ماشین نشسته بودم من دوباره بهش زنگ زدم و گفتم که باید بیاد تو اونم اومد منو دید پشماش ریخت و گفت اگه صبح چشمت قرمز بود نمی فرستادمت مدرسه . من از ساعت ۰۰:۰۰ تا ۱۱:۳۵ چشم چپم عین سگ درد می کردددددددددددد😭😭😭😭💔💔💔 رفتیم دکتر مرده گفت که عنبه ام زخم شده و یه تیکه نوک مداد نوکی تو چشم پیدا کرد و وقتی اونو از چشمم در آورد آزاد شدمممممم✨💃 ( نوک مداد نوکیه زیر پلک بالاییم بود ) ، دوتا قطره چشم بهم داد یه کیش که اشک مصنوعیه که باید هر ۸ ساعت بریزم و اون یکی داروعه که اینو باید هر ۶ ساعت بریزم . وقتی داروعه رو میریزم انگار روی یخ زخم بد آب لیموی ترش بریزن درد می گیره ولی من هنوز زندم حروم زاده هاااااااااااااا
من جمعه شب چون وقت نکرده بودم یه تکلیفمو بنویسم ، داشتم حلش می کردم نوک مدادنوکیم خورد شد و یه تیکش رفت تو چشمم چون ساعت ۰۰:۰۰ رسیده بودیم خونه تو تاریکی با چراغم ، داشتم تکلیفو می نوشتم و فکر کردم که موی ابروم یا همچین چیزی رفته تو چشمم و چشممو مالیدم یه نیم ساعت داشتم همین کارو می کردم گفتم ولش برم به بابام بگم . خلاصه رفتم به بابام گفتم ، بابام تو چشم فوت کرد 🌚💔 گفت برو چشتو بشور خوب میشه . منم رفتم چشممو شستم بازم درد می کرد ولی رفتم بکپم ، آقا هر چقدر تلاش میکردم که چشم چپمو ببندم نشد ( من به بابام نگفته بودم فکر کنم نوک مداد رفته تو چشمم و چش چپم بود ، نمی تونستم پلک بزنم ) ولی من دیگه خیلی خسته بودم خوابیدم . شنبه بیدار شدم دیدم هنوز که هنوزه چشمم درد می کنه به مامانم گفتم البته اینم بگم که این دفعه ، گفتم فکرکنم نوک رفته تو چشم و بابامم فهمید گفت چرا نگفتی؟ ، بعد گفت چشمات قرمز نیست برو مدرسه منم رفتم مدرسه حالا چشم از آب میومد درست نمیشد . چند بارم رفتم پایین آب زدم اومدم ولی خوب نشدم رو چشمم از اول زنگ تا ۱۱:۵ دستمال کاغذی گذاشته بودم ( الان براتون سواله که چرا نرفتم زنگ بزنم منو ببرن بیمارستان ، من چشممو تو آینه ندیده بودم ) که هم گروهیم گفت برو پایین زنگ بزن ببرنت منم وسایلتو جمع می کنم . منم رفتم پایین یه خانومه به بابام زنگ زد و توضیح پارگیمو داد منم رفتم خودمو تو آینه دیدم پرام موند خودم ریختم اون تیکه از چشم چپم که درد میکرد قرمز قرمز بود و باد کرده بود . بابام نمی دونست که باید بیاد یه برگه رو امضا کنه بعد من باهاش بیام ، تو ماشین نشسته بودم من دوباره بهش زنگ زدم و گفتم که باید بیاد تو اونم اومد منو دید پشماش ریخت و گفت اگه صبح چشمت قرمز بود نمی فرستادمت مدرسه . من از ساعت ۰۰:۰۰ تا ۱۱:۳۵ چشم چپم عین سگ درد می کردددددددددددد😭😭😭😭💔💔💔 رفتیم دکتر مرده گفت که عنبه ام زخم شده و یه تیکه نوک مداد نوکی تو چشم پیدا کرد و وقتی اونو از چشمم در آورد آزاد شدمممممم✨💃 ( نوک مداد نوکیه زیر پلک بالاییم بود ) ، دوتا قطره چشم بهم داد یه کیش که اشک مصنوعیه که باید هر ۸ ساعت بریزم و اون یکی داروعه که اینو باید هر ۶ ساعت بریزم . وقتی داروعه رو میریزم انگار روی یخ زخم بد آب لیموی ترش بریزن درد می گیره ولی من هنوز زندم حروم زاده هاااااااااااااا
۴۵۴
۰۲ دی ۱۴۰۳