یکساعته عین مات زده ها زل زدم به صفه ی گوشی و توان گریه ...

یکساعته عین مات زده ها زل زدم به صفه ی گوشی و توان گریه کردن و ندارم!
انقد بهم گفتی دختر احساساتیم و اینجوری صدام زدی که بعدِ تو هرکی هرجا اسمت و آورد اشکام خود به خود چکیدن!
من دیگه هیچ بهونه ای واسه پیام دادن بهت ندارم!
انقد دلم میخاد روزی یه شعر برات بفرستم و توام ذوق کنی!
ولی دوتا غریبه چجوری میتونن با شعر نسبت به هم ابراز علاقه کنن؟
از خیلی وقت قبل ، هی منتظر بهمن شدم که آخراش بیام بت پیام بدم و بگم دیدی من مث بقیه نبودم ، دیدی تولدت یادم هست!
ولی اینجا هرروز بین عقل و قلب من سرِ تو دعواس!
درسته بیشتر وقتا قلبم طنابشو میپیچه دور گلوم و دلتنگ میشم ، اما از اون طرفم مغزم هی یادآوری میکنه که من اصلا واسه تو مهم نیستم!
اینجا یه حس عجیب داره وجود منو نابود میکنه!
من هیچ کس و مثل تو دوس نداشتم!
نمیدونم شاید هنوزم هیچ کس منو شبیه تو دوست نداره...
خلاصه هرچی که هست
هرروز داری داغون ترم میکنی :)

راستی نوشته بودی آدمارو خیلی کمتر از حد تصور دوس داری ، نه؟
فرق بین منو توام همین بود...


پ.ن : هزیونای آخر شب...
یکاری کنید بزنم زیر گریه🙂😂
مثلا آهنگ خیلی غمگین بگید...

https://harfeto.timefriend.net/16359104176232
حرفاتون و میخونم🙃☝🏻
دیدگاه ها (۱۱)

(https://wisgoon.com/pin/37027571/)چیزی که نوشتم داستان نبود...

آخرش می‌کشد ؛ جادوی چشمت مرا!...بخدا این همه دلبری انصاف نیس...

عشق‌‌هم‌رسمِ‌‌عجیبیست...!زمانی‌واردِزندگی‌ات‌میشودکه،خیال‌می...

ولی من دلتـنگم :)خیلی...اصلا میدونی چشماتُ نگا میکنم و میزنم...

#مافیای_من #P8«با ترس»هان؟؟؟چی شده؟؟؟خواب دیدی؟؟؟هان:«با گری...

P. 8#فقط_یه_سوءتفاهم_بود«خیلی خب بزار درشو باز کنم... تو میت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط