اشک هایی که دیده نمی شوند ...
اشک هایی که دیده نمی شوند ...
از اشک هایی که دیده می شوند تلخ ترند....
خطرناک ترند...
غم انگیزترند ...
و نابودکننده تر...
آن هایی که دیده می شوند ...
سرازیر می شوند،
پاک می شوند ...
و لای دستمالهای کاغذی بازیافت می شوند...
اما اشک هایی که حبس می شوند...
تکه ای از شما را تخریب می کنند....
سقف های باران خورده را مرور کنید...
پشت بام هایی که آبچکان هایشان گرفته...
دیر یا زود راه باز می کنند...
گاهی مسیری پیدا می شود ...
که ما به آن بهانه می گوییم ...
و گاهی هم،گوشه ای نم می زنند...
اگر کسی را دارید که نمی خواهید نم بزند ...
و خبر از بامش دارید...
دست بکار شوید!
اشک های مانده چشم ها را زرد می کنند...
از اشک هایی که دیده می شوند تلخ ترند....
خطرناک ترند...
غم انگیزترند ...
و نابودکننده تر...
آن هایی که دیده می شوند ...
سرازیر می شوند،
پاک می شوند ...
و لای دستمالهای کاغذی بازیافت می شوند...
اما اشک هایی که حبس می شوند...
تکه ای از شما را تخریب می کنند....
سقف های باران خورده را مرور کنید...
پشت بام هایی که آبچکان هایشان گرفته...
دیر یا زود راه باز می کنند...
گاهی مسیری پیدا می شود ...
که ما به آن بهانه می گوییم ...
و گاهی هم،گوشه ای نم می زنند...
اگر کسی را دارید که نمی خواهید نم بزند ...
و خبر از بامش دارید...
دست بکار شوید!
اشک های مانده چشم ها را زرد می کنند...
۴.۱k
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.