بچه که بودیم

بچه که بودیم
وقتی چشم می ذاشتیم
حتی اگه تا صد هم می شمردیم
دوست هامون رو پیدا می کردیم.
پشت دیواری، توی کمدی، زیر میزی یا پشت درختها...
همین جا بود، همین نزدیکی ها،
گاهی حتی صدای نفسهاشونو می شنیدیم.
اصلا قایم می شدند که پیدا بشن ...
که پیدا بشن و ما از خوشحالی جیغ بکشیم .
امروز چی؟
همه چیز یه جور دیگه ست.
حتی بازیها!
یک لحظه چشم میذاریم
یک عمر خیره می مونیم به جاهای خالی ...
یهو گم می شه...
یک آدم!
گاهی حتی یک احساس
و بعضی وقتها یک معرفت!
اما من معتقدم که درهردوره ای هنوز هم هستند آدمهای بامعرفت !
دیدگاه ها (۴)

دیدی وقتی یه جوجه وابستت میشه هر جا میری دنبالت بدو بدو میاد...

خدایا کسی را که قسمت ما نیست را سر راهمان قرار نده...که شب ه...

مگر یک آدمچقدر توان دارد که دوست بدارد و دوست داشته نشود. #ل...

‏این جمله رو سرلوحه زندگیتون قرار بدید، از هیچکس هیچ چیزی بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط