یک خانه داشتیم، ولی در نداشتیم
یک خانه داشتیم، ولی در نداشتیم
یک پنجره برای کبوتر نداشتیم
تقدیرمان همیشه به بُرد و به باخت رفت
جز پوچ و گُل که بازیِ بهتر نداشتیم!
وقتی که میخ بر سرِ دیوار میزدیم
عکس قشنگی از دل و دلبر نداشتیم
آنقدر -آه- ابریمان کرده بود که
خورشید را به عمر، سراسر نداشتیم
میخواستیم پر بکشیم از قفس، ولی
دستی برای مرهمِ این پَر نداشتیم
ما اهل سوختن نشدیم و نساختیم
این قصه را شنیده و باور نداشتیم...
#معصومه_قربانعلیزاده
#پست_جدید #تکست_خاص #تکست_ناب
یک پنجره برای کبوتر نداشتیم
تقدیرمان همیشه به بُرد و به باخت رفت
جز پوچ و گُل که بازیِ بهتر نداشتیم!
وقتی که میخ بر سرِ دیوار میزدیم
عکس قشنگی از دل و دلبر نداشتیم
آنقدر -آه- ابریمان کرده بود که
خورشید را به عمر، سراسر نداشتیم
میخواستیم پر بکشیم از قفس، ولی
دستی برای مرهمِ این پَر نداشتیم
ما اهل سوختن نشدیم و نساختیم
این قصه را شنیده و باور نداشتیم...
#معصومه_قربانعلیزاده
#پست_جدید #تکست_خاص #تکست_ناب
۴.۶k
۰۷ دی ۱۳۹۹