من از پیر شدن می ترسم از ازدواج می ترسم

من از پیر شدن می ترسم، از ازدواج می ترسم
مرا از تدارک سه وعده غذا در روز معاف کن، مرا رها کن از قفس بی رحم زندگی روتین و تکراری.
می خواهم آزاد باشم، می خواهم بیاندیشم، می خواهم به همه چیز واقف باشم.
فکر می کنم دوست دارم خودم را "دختری که دوست داشت خدا باشد" بنامم



👤 سیلویا پلات
دیدگاه ها (۴)

‏فرق شما سیگاریا با ما غیرسیگاریا اینه که شما خانواده‌تون می...

حقیقتاً آخر هفته که می‌شه گذر زمان به رقت ‌انگیزترین حالِ خو...

دفتر خاطرات پسرادو سال زندانی به جرم جوانی(اشاره به دو سال س...

اون مالِ قدیما بود که تنه میزدی بهش دفتر کتاباش وِلو میشد بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط