تک پارتی درخواستی یونمین (پارت ۳ )
تک پارتی درخواستی یونمین (پارت ۳ )
_دارم برات موچی ....
و به سالن غذا خوری رفت
یونگی روی صندلی ای که جلوش جیمین بود نشست
_هی
+.........
_باتوعما
+..........
یونگی انگار اعصابش خورد شد و کله ی جیمین رو محکم زد به ظرف غذا
_هه.. ااااااا ببخشیید هواسم نبود
صورت جیمین مثل چی قرمز شد بود
یونگی میخواست ببینه که جیمین واکنشش چیه و با واکنشی که جیمین از خودش نشون داد برگای یونگی ریخت
جیمین با کوبیدن دستش روی میز هم سالن، به سکوتی دعوت شد وهم جیمین خیلییی عصبی بود
کم کم اون عصبانیت و جدیت به بغضی که تون گریه اوج میزد( نمیدونم چی نوشتم 🤦♀️🤦♀️)تبدیل شد و جیمین با گریه این کلمات رو روی زبونش اورد
+ هق هق هق هق چ...چ....چرا ه.ه....هر ...ب..ب.ب..ا .....ر با من ....هق این ..کا رر.را رو ....میکنی..یییی (جمله: چرا هر بار بامن این کارو میکنی )
سوهو که تازه این ماجرارو دیده بود اومد پیش جیمین
× جیمین حالت خوبه ؟
جیمین با چیزی جز گریه جواب سوهو رو نمی داد
×جیمین با بشین
سوهو جیمین رو روی همون صندلی نشوند
سوهو رو به یونگی کرد و گفت
× چرا ناراحتش کردی ها
یونگی شکه بود ولی نمیخواست این رو نشون بده
_ چته بابا من که کاریش نکردم
×کارش نکردی ؟هه من خودم دیدم داشتی اذیتش میکردی
هردو باداد جواب همدیگرو میدادن
جیمین که ازین دعوا عصبی شد بلند داد زد
+بسههه دیگهههههه
و دوباره زد زیزه گریه اروم اروم زمزمه کرد
+بسه.. دیگه ...هق....هق .....هق...تمومش ..... کنین ... هق
×جیمین
یونگی جیمین رو میخواست اروم کنه ولی قبل از اینکه
یونگی چیزی بگه .....
دوستان نظرتون رو کامنت کنید
و اینکه بگید دوست دارین پایانش غمگین باشه یا شاد
حتما بگید
شرط
۵ کامنت
۵ لایک
_دارم برات موچی ....
و به سالن غذا خوری رفت
یونگی روی صندلی ای که جلوش جیمین بود نشست
_هی
+.........
_باتوعما
+..........
یونگی انگار اعصابش خورد شد و کله ی جیمین رو محکم زد به ظرف غذا
_هه.. ااااااا ببخشیید هواسم نبود
صورت جیمین مثل چی قرمز شد بود
یونگی میخواست ببینه که جیمین واکنشش چیه و با واکنشی که جیمین از خودش نشون داد برگای یونگی ریخت
جیمین با کوبیدن دستش روی میز هم سالن، به سکوتی دعوت شد وهم جیمین خیلییی عصبی بود
کم کم اون عصبانیت و جدیت به بغضی که تون گریه اوج میزد( نمیدونم چی نوشتم 🤦♀️🤦♀️)تبدیل شد و جیمین با گریه این کلمات رو روی زبونش اورد
+ هق هق هق هق چ...چ....چرا ه.ه....هر ...ب..ب.ب..ا .....ر با من ....هق این ..کا رر.را رو ....میکنی..یییی (جمله: چرا هر بار بامن این کارو میکنی )
سوهو که تازه این ماجرارو دیده بود اومد پیش جیمین
× جیمین حالت خوبه ؟
جیمین با چیزی جز گریه جواب سوهو رو نمی داد
×جیمین با بشین
سوهو جیمین رو روی همون صندلی نشوند
سوهو رو به یونگی کرد و گفت
× چرا ناراحتش کردی ها
یونگی شکه بود ولی نمیخواست این رو نشون بده
_ چته بابا من که کاریش نکردم
×کارش نکردی ؟هه من خودم دیدم داشتی اذیتش میکردی
هردو باداد جواب همدیگرو میدادن
جیمین که ازین دعوا عصبی شد بلند داد زد
+بسههه دیگهههههه
و دوباره زد زیزه گریه اروم اروم زمزمه کرد
+بسه.. دیگه ...هق....هق .....هق...تمومش ..... کنین ... هق
×جیمین
یونگی جیمین رو میخواست اروم کنه ولی قبل از اینکه
یونگی چیزی بگه .....
دوستان نظرتون رو کامنت کنید
و اینکه بگید دوست دارین پایانش غمگین باشه یا شاد
حتما بگید
شرط
۵ کامنت
۵ لایک
۴.۲k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.