ریسمان خاطرات عشق تو

ریسمانِ خاطراتِ عشق تو
هر نفس مارا به یادت دار زد


شعلهٔ هجرانِ عشقت نازنین
آتشی بر جان من انگار زد
دیدگاه ها (۱)

در این لحظات زیبا و نورانی صبح، آرزو میڪنم مهر، ...

من منتظرم صبح دل انگیز بیاید، تو بیاییسر مستی پیوسته و لبریز...

مثل یک کودک بد خواب که بازی‌چه شده...؛خسته ام خسته تر از آن‌...

لذت ببر از این که گرفتار تو هستم از این که زمین خورده‌ی آزار...

آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآاشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ...

عشق یعنی...نجیانقد تو بغلش آروم بگیریکه نفس کشیدنم یادت بره🫠...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط