بادبانی تو مگر؟ باد به دامان داری
بادبانی تو مگر؟ باد به دامان داری
یا که دریایی و امواج خروشان داری
جرمِ دل بود، که برکشتی دلدار نشست
بی خبر آنکه، تو در دل سرطغیان داری
سرکشی، خصلت دریای خروشان باشد
تو دل آرام، چرا میل به طوفان داری
باورم نیست که طاوسِ بهشتی باشی
همچو شاهین هوسِ بلبلِ نالان داری
دفترِ سینه ی ما پر شده از شعر وغزل
تو هنوز داعیه ی دفتر و دیوان داری
چلچراغِ دلِ ما بودی و از فرطِ غرور
هوس کشتنِ این چلچله ی جان داری
بسترم سرد شد از بادِ غرور انگیزت
بعدِ سرمازدگی سینه ی سوزان داری
صمدی غرق به امواجِ خروشان باشد
تا تو بر عرشه، خدا باشی و سکان داری
یا که دریایی و امواج خروشان داری
جرمِ دل بود، که برکشتی دلدار نشست
بی خبر آنکه، تو در دل سرطغیان داری
سرکشی، خصلت دریای خروشان باشد
تو دل آرام، چرا میل به طوفان داری
باورم نیست که طاوسِ بهشتی باشی
همچو شاهین هوسِ بلبلِ نالان داری
دفترِ سینه ی ما پر شده از شعر وغزل
تو هنوز داعیه ی دفتر و دیوان داری
چلچراغِ دلِ ما بودی و از فرطِ غرور
هوس کشتنِ این چلچله ی جان داری
بسترم سرد شد از بادِ غرور انگیزت
بعدِ سرمازدگی سینه ی سوزان داری
صمدی غرق به امواجِ خروشان باشد
تا تو بر عرشه، خدا باشی و سکان داری
۹.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.