آدم آهنی هستم

آدم آهنی هستم

با سیگاری که هرگز روشن نخواهد شد

خوشحال از اینکه دیگر قلبی ندارم

تا با سنجاق لباسم آویزان کنم

خفه اش می کنم و می گویم آرام بگیر

کار تو فقط پمپاژ خون است

دیگر نمی خواهم در خزان خواسته هایم

قدم بزنی

وقتی از عشق فهمیدیم

درگیری ذهنمان به آلت یکدیگر است

هی تو ...

دیگر نمی خواهم افسون مبهم دروغت را

در گوشم که فقط برای یک بار دیگر

آرام بگویی دوستت دارم ...

نمی خواهم من دیگر از

تکرار دروغ هایت بیزارم ...
دیدگاه ها (۸)

پسر : آخه بیشعور من به تو دل بستمدختر : آدم باشعور به چیزای ...

باشه برو ولی بدون تو باختی ...میدونی چرا ؟چون من کسیو از دست...

عاشقش بودم عاشقم بوددر یک شب پر ستاره ،زیر نور ماه عاشق شده ...

دود کن بودنم را ...دود کن حرف های عاشقانه ام را ...نگاهم را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط