صدای پایت قطره های باران را صدا زد شتابان به آسمان دلم آمدند پنجره گشوده بود باران دریا را به خانه ی چشمانم دعوت می کرد تا زورق خیال تمام راه را با تو همراه باشد راهی که برای بوسه هایت بی تاب بود