گفتم عصا دست تو

گفتم "عصاي دست" تو
باشم ولي چه سود..
"زخم زبان" خلق 🍂
شنيدي براي من
نفرين به خوي
مردم بيدادگر "پدر"

اهل "گذشت" بودي
و "بخشنده" و "كريم"
جرم پسر "ببخش"
و ز من در گذر "پدر"
كوه ار شوم به صبر
و توانايي و شكيب
"داغ تو" كوه را🍂
كمر بشكاند "پدر"..🥀

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#خاص
دیدگاه ها (۳)

زندگی قالی بزرگیستداراین جهان راخدابپاکردهرکس گره ای میزندکه...

#خاص

"شهریور"شاید مردی عاشق است کهخسته از سرزنش های تابستانمصمم ب...

.💕بعدا؟ بعدا وجود ندارهبعدا چای سرد میشهبعدا آدم پیر میشهبعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط