ویو تهیونگ

ویو تهیونگ
صبح بادیگارد ها دم درشون کمین کردن خودمم اومدم باهاشون
ویو آت
که یهو دو تا مرد غریبه پشتم ظاهر شدن برگشتم و یه لگد به شکمشون زدم فکر کنم بمیرم ولی خب خونسرد به راهم ادامه دادم
ویو تهیونگ
واتتتت؟زد همشون و زمین گیر کرد؟؟خودم باید دست به کار بشم رفتم از پشت گرفتمش
ات چه غلطی می‌کنی مرتیکه
ته تکون نخور
و بعد بغلش کردم و بردمش تو ماشین
ات ولم کن مردک روانی گمشو
رسیدیم عمارت بغلش کردم و بردمش تو اتاقم
ویو آت
منو برد داخل یه عمارت بزرگ تم سیاه داشت همه چی سیاه و بود حتی زمین من دو روز اینجا بمونم افسرده میشم منو برد داخل یه اتاق و درش و قفل کرد
ات چطور جرعت می‌کنی منو اینجا بیاری
ته از الان به بعد اینجا خونه توعه
ات چی بلغور کردی ؟
ته مگه کری؟
ات نه زبون حیوون نمی‌فهمم(ببخشید عزیزان)
ته پرو
ات عمته
ته ببین حوصلتو ندارم قوانین و اینجا نوشتم عملی نکنی تنبیه و شکنجه میشی
ات خفه شو بابا خرفت پیر
برگه رو از دستش کشیدم و خوندم
۱به تهیونگ بگو ارباب
۲بی احترامی ممنوع
۳حق بیرون رفتن نداری حتی حیاط
۴فرار کنی شکنجه میشی
۵در حضور ارباب حق صحبت نداری سوال پرسید جوابشو میدی ولی حق نداری بدون اجازه ش صبحت کنی
۶اعتراض ممنوع
۷به کسایی که مقامش از تو بالاتره احترام میزاری
ات تموم شد؟
ته اره
ات تاثیر گذار بود
ته فکر کنم فهمیده باشی شکنجه میشی
ات منو از اینا نترسون هیچ گوهی نمیتونی بخوری نقطه ضعف من شکنجه و این سوسول بازیا نیست
ته اینطوریه؟
دیدگاه ها (۵)

اممم نظرتون چیه گفته بودین بزارم عکس ناخنامو

دلم نمی‌خواد دیگه فیک بنویسم...یعنی نه لایک نه کامنت نه هیچی...

÷باشع_حالا برو ÷تهیونگ_بگو÷دوسم نداری؟_سوجین شروع نکن اعصاب ...

÷حالت خوبه؟_اره لطفاً دیگه برده هامو اذیت نکن÷اوتا یه مشت زن...

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط