وقتی رفتی زیر بارون و خیس شدی 🦄🌦
وقتی رفتی زیر بارون و خیس شدی 🦄🌦
بعد اومد سمت من و کلاه و شالگردنمو رو در اورد...
بورام « یاعع ته بچه نیستم خودم لباس هام رو عوض میکنم
تهیونگ « اتفاقا یه دختر بچه تخس و لجبازی... نگا نگا عین موش آبکشیده شده....
بورام « ته مدام غر میزد و بعد از اینکه مطمئن شد موهام کاملا خشک شده حوله رو آویزون کرد و بخاری رو روشن کرد تا خونه گرم بمونه... یه نسکافه گرم درست کرد و منم از خدا خواسته خودم رو توی آغوشش جا کردم و نسکافه ام رو خوردم....
تهیونگ « دفعه اخرت باشه ها اینجوری میری بیرون
بورام « قول نمیدم
تهیونگ « حتما باید به بزور متوصل بشم؟
بورام « دلت میاد؟؟ اما اگه به زور متوصل بشی بورام نیستم اگه تلافی نکنم
تهیونگ « اینطوریه؟
بورام « بله بله
_طی یه حرکت ناگهانی ته بورام رو روی مبل خوابوند و روش خیمه زد.... لبخند خبیثی زد و گفت
تهیونگ « یادمه قلقلکی بودی خانم کیم
بورام « نه نه ته نکن
تهیونگ « که تلافی میکنی نه؟
بورام « من؟ من کی گفتم؟
تهیونگ « الان نشونت میدم...
_صدای جیغ و دادشون کل خونه رو پر کرده بود.... بورام از دست ته فرار میکرد و عین مرغ و خروس به جون هم اوفتاده بودن....
بعد اومد سمت من و کلاه و شالگردنمو رو در اورد...
بورام « یاعع ته بچه نیستم خودم لباس هام رو عوض میکنم
تهیونگ « اتفاقا یه دختر بچه تخس و لجبازی... نگا نگا عین موش آبکشیده شده....
بورام « ته مدام غر میزد و بعد از اینکه مطمئن شد موهام کاملا خشک شده حوله رو آویزون کرد و بخاری رو روشن کرد تا خونه گرم بمونه... یه نسکافه گرم درست کرد و منم از خدا خواسته خودم رو توی آغوشش جا کردم و نسکافه ام رو خوردم....
تهیونگ « دفعه اخرت باشه ها اینجوری میری بیرون
بورام « قول نمیدم
تهیونگ « حتما باید به بزور متوصل بشم؟
بورام « دلت میاد؟؟ اما اگه به زور متوصل بشی بورام نیستم اگه تلافی نکنم
تهیونگ « اینطوریه؟
بورام « بله بله
_طی یه حرکت ناگهانی ته بورام رو روی مبل خوابوند و روش خیمه زد.... لبخند خبیثی زد و گفت
تهیونگ « یادمه قلقلکی بودی خانم کیم
بورام « نه نه ته نکن
تهیونگ « که تلافی میکنی نه؟
بورام « من؟ من کی گفتم؟
تهیونگ « الان نشونت میدم...
_صدای جیغ و دادشون کل خونه رو پر کرده بود.... بورام از دست ته فرار میکرد و عین مرغ و خروس به جون هم اوفتاده بودن....
۴۹۵.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.