وقتی موهات بلنده و کلافه ات کرده //🗿✊🐿
وقتی موهات بلنده و کلافه ات کرده //🗿✊🐿
( کوک به عنوان شوهرت )
کوک یه جنتلمن واقعی بود.... کمی بعد در حالی که موهام گیس شده بود و با گیره های طلایی تزئین شده بود مقابل کوک نشسته بودم... حقیقتا خوابم گرفته بود ! اما کوک با علاقه بهم خیره شده بود.... آه قلبم.... ببین من جنبه ندارم هااااا... خودت داری پروم میکنی
کوک « پرو شو... کی جلوتو گرفته... حالا اگه گفتی وقت چیه؟
ا.ت « قرار بود گیم بزنیمممممممممم
کوک « آفرین
ا.ت « خب منم برای تو یه سوپرایز دارم •-•
کوک « *ابرو هاش بالا رفت ... چی؟
ا.ت « بعدا میفهمی...بلند شدم و با ذوق شیر موز و تنقلاتی که برای کوک و گیم گرفته بودم از کابینت برداشتم و برگه آزمایشم رو کنارش رو گذاشتم... برگشتم توی اتاق ... کوک کامپیوتر رو روشن کرده بود و منتظر من بود... با دیدن شیر موز بوس پروازی برام فرستاد و کنارش نشستم
کوک « همسر نمونه به تو میگن... اومدم شیر موز رو بردارم بخورم که چشمم به یه پاکت نامه اوفتاد.... کنجکاوانه پاکت رو برداشتم و رو به ا.ت گفتم « این چیه؟
ا.ت « خودت بازش کن ببین چیه
کوک « ببین اگه سوسکی... ترقه ای توش گذاشتی بهتره مستقیم بری پیش نامجون هااا
ا.ت « عنتر برقی مگه مرض دارم
کوک « به تو نمیشه اعتماد کرد
ا.ت « دارم برات
کوک « زبونی برای ا.ت در اوردم و پاکت رو باز کردم....
پاکت اول //
╭*⌒═⌒*╮
(///\\)
( │♛﹏♛│)
( ╰┬○─○┬╯)
*☆*☆ *╮*°
'█▄█ █▀█ █▀█ █▀█ █▄█
'█▀█ █▀█ █▀▀ █▀▀ ░█
برو پاکت بعدی
کوک « ودف.... اسکلم کردی ا.ت
ا.ت « پاکت بعدی رو باز کن -_-
کوک « آهی کشیدم و پاکت بعدی رو باز کردم.... در کمال تعجب یه برگه سونوگرافی بود.... تند تند برگه رو باز کردم تا به نتیجه رسیدم.... برگام... ا... ا.ت.... یا پی دی نیم... تو بارداری بچه ؟؟؟؟؟؟؟؟
ا.ت « پدر شدنت مبارک کوکیاااااا
_کوک با ذوقی وصف ناپذیر ا.ت بغل کرد و تو هوا چرخوند... صدای خنده هاشون سکوت خونه رو شکسته بود و کوک مثل بچه ای شده بود که بهش ماشین مورد علاقه اش رو هدیه داده بودن....
پایان //
( کوک به عنوان شوهرت )
کوک یه جنتلمن واقعی بود.... کمی بعد در حالی که موهام گیس شده بود و با گیره های طلایی تزئین شده بود مقابل کوک نشسته بودم... حقیقتا خوابم گرفته بود ! اما کوک با علاقه بهم خیره شده بود.... آه قلبم.... ببین من جنبه ندارم هااااا... خودت داری پروم میکنی
کوک « پرو شو... کی جلوتو گرفته... حالا اگه گفتی وقت چیه؟
ا.ت « قرار بود گیم بزنیمممممممممم
کوک « آفرین
ا.ت « خب منم برای تو یه سوپرایز دارم •-•
کوک « *ابرو هاش بالا رفت ... چی؟
ا.ت « بعدا میفهمی...بلند شدم و با ذوق شیر موز و تنقلاتی که برای کوک و گیم گرفته بودم از کابینت برداشتم و برگه آزمایشم رو کنارش رو گذاشتم... برگشتم توی اتاق ... کوک کامپیوتر رو روشن کرده بود و منتظر من بود... با دیدن شیر موز بوس پروازی برام فرستاد و کنارش نشستم
کوک « همسر نمونه به تو میگن... اومدم شیر موز رو بردارم بخورم که چشمم به یه پاکت نامه اوفتاد.... کنجکاوانه پاکت رو برداشتم و رو به ا.ت گفتم « این چیه؟
ا.ت « خودت بازش کن ببین چیه
کوک « ببین اگه سوسکی... ترقه ای توش گذاشتی بهتره مستقیم بری پیش نامجون هااا
ا.ت « عنتر برقی مگه مرض دارم
کوک « به تو نمیشه اعتماد کرد
ا.ت « دارم برات
کوک « زبونی برای ا.ت در اوردم و پاکت رو باز کردم....
پاکت اول //
╭*⌒═⌒*╮
(///\\)
( │♛﹏♛│)
( ╰┬○─○┬╯)
*☆*☆ *╮*°
'█▄█ █▀█ █▀█ █▀█ █▄█
'█▀█ █▀█ █▀▀ █▀▀ ░█
برو پاکت بعدی
کوک « ودف.... اسکلم کردی ا.ت
ا.ت « پاکت بعدی رو باز کن -_-
کوک « آهی کشیدم و پاکت بعدی رو باز کردم.... در کمال تعجب یه برگه سونوگرافی بود.... تند تند برگه رو باز کردم تا به نتیجه رسیدم.... برگام... ا... ا.ت.... یا پی دی نیم... تو بارداری بچه ؟؟؟؟؟؟؟؟
ا.ت « پدر شدنت مبارک کوکیاااااا
_کوک با ذوقی وصف ناپذیر ا.ت بغل کرد و تو هوا چرخوند... صدای خنده هاشون سکوت خونه رو شکسته بود و کوک مثل بچه ای شده بود که بهش ماشین مورد علاقه اش رو هدیه داده بودن....
پایان //
۴۸۸.۹k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.