امان از خاطرات هر شب و یک صندلی خالی

امان از خاطرات ِ هر شب و یک صندلی خالی
دو فنجان قهوه اما یک نفر بودی چه میکردی؟
دیدگاه ها (۶)

قفس بشکن که بیزارم از آب ودانه در زندان ، خوشا پروازِ ما حتی...

من نمے دانستم ،معنےِ هرگزرا توچرا بازنگشتے دیگر.........

روزی کنارت بودم اما غافل از اینکه،هر خاطره با تو شبیهِ خنجری...

دلی بزرگ میخواهد در این دنیا ....دلی میخواهد تا خیلی از چیزه...

خب خب بریم ادامه

نمیدانم... شاید فقط این منم که به خاطراتمون فکر میکنم... راس...

سناریو: (وقتی که دوستات ترکت کردن...)دوستات بخاطر اشتباهای ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط