يخچال
يخچال
يه روز صبح يه مريض به دكتر جراح مراجعه ميكنه و از كمر درد شديد شكايت ميكنه .
دكتره بعد از معاينه ازش ميپرسه : خب، بگو ببينم واسه چي كمر درد گرفتي؟
مريض پاسخ ميده: من براي يك كلوپ شبانه كار ميكنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتي وارد آپارتمانم شدم، يه صداهايي از اتاق خواب شنيدم! وقتي وارد اتاق شدم، فهميدم كه يكي با همسرم بوده!!
دربالكن هم باز بود. من سريع دويدم طرف بالكن، ولي كسي رو اونجا نديدم. وقتي پايين رو نگاه كردم، يه مرد رو ديدم كه ميدويد و در همان حال داشت لباس مي پوشيد.من يخچال رو كه روي بالكن بود گرفتم و پرتاب كردم به طرف اون!! دليل كمر دردم هم همين بلند كردن يخچاله.
مريض بعدي كه وارد شد دكتر بهش گفت : به نظر ميرسد كه تصادف بدي با يك ماشين داشتي.مريض قبليِ من بد حال به نظر ميرسيد، ولي مثل اينكه حال شما خيلي بدتره!
بگو ببينم چه اتفاقي برات افتاده؟مريض پاسخ ميده:
بايد بدونيد كه من تا حالا بيكار بودم و امروز اولين روز كار جديدم بود.
ولي من فراموش كرده بودم كه ساعت رو كوك كنم و براي همين هم نزديك بود دير كنم.
من سريع از خونه زدم بيرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را ميپوشيدم،شما باور نميكنيد؛ولي يهو يه يخچال از بالا افتاد روي سر من!
وقتي مريض سوم مياد به نظر ميرسه كه حال اون از دو مريض قبلي وخيم تره.دكتره در حالي كه شوكه شده بوده دوباره ميپرسه از كدوم جهنمي فرار كردي؟!
خب، راستش توي يه يخچال بودم كه يهو يه نفر اون رو از طبقه ي سوم پرتاب كرد!!!!
يه روز صبح يه مريض به دكتر جراح مراجعه ميكنه و از كمر درد شديد شكايت ميكنه .
دكتره بعد از معاينه ازش ميپرسه : خب، بگو ببينم واسه چي كمر درد گرفتي؟
مريض پاسخ ميده: من براي يك كلوپ شبانه كار ميكنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتي وارد آپارتمانم شدم، يه صداهايي از اتاق خواب شنيدم! وقتي وارد اتاق شدم، فهميدم كه يكي با همسرم بوده!!
دربالكن هم باز بود. من سريع دويدم طرف بالكن، ولي كسي رو اونجا نديدم. وقتي پايين رو نگاه كردم، يه مرد رو ديدم كه ميدويد و در همان حال داشت لباس مي پوشيد.من يخچال رو كه روي بالكن بود گرفتم و پرتاب كردم به طرف اون!! دليل كمر دردم هم همين بلند كردن يخچاله.
مريض بعدي كه وارد شد دكتر بهش گفت : به نظر ميرسد كه تصادف بدي با يك ماشين داشتي.مريض قبليِ من بد حال به نظر ميرسيد، ولي مثل اينكه حال شما خيلي بدتره!
بگو ببينم چه اتفاقي برات افتاده؟مريض پاسخ ميده:
بايد بدونيد كه من تا حالا بيكار بودم و امروز اولين روز كار جديدم بود.
ولي من فراموش كرده بودم كه ساعت رو كوك كنم و براي همين هم نزديك بود دير كنم.
من سريع از خونه زدم بيرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را ميپوشيدم،شما باور نميكنيد؛ولي يهو يه يخچال از بالا افتاد روي سر من!
وقتي مريض سوم مياد به نظر ميرسه كه حال اون از دو مريض قبلي وخيم تره.دكتره در حالي كه شوكه شده بوده دوباره ميپرسه از كدوم جهنمي فرار كردي؟!
خب، راستش توي يه يخچال بودم كه يهو يه نفر اون رو از طبقه ي سوم پرتاب كرد!!!!
۳.۴k
۲۰ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.