P

P¹¹


رفتیم توی آسانسور و کلید آسانسور رو زدن

رفتیم پایین که وقتی در باز بچه ها نمایان شدن رفتیم و بعد از سلام سوار ون شدیم که بریم دوتا ون بودن یکی پسرا یکی هم ما

رسیدیم و پیاده شدیم رفتیم تو و انگار VIP بود رفتیم تو و کل صندلی ها دوتایی بود رفتم و روی یکی از صندلی ها نشستم که دیدم آقای کیم هم بغلم نشست صندلی رو تخت کرد و پاپ کورن می‌خورد منم خواستم صندلیم رو تخت کنم اما بلد نبودم داشتم هی تلاش می‌کردم که بلند شد و و پاپ کورن رو‌ روی میز که کلی خوارکی روش بود سمتم امد خم شد و زامن صندلی رو کشید که روم خیمه زد گرمی گونم رو حس کردم که از پشت ما صدایی امد

یونگی : هی تهیونگ این وسط لاو نترکون داریم فیلم میبینیم

تهیونگ‌ از روی من بلند شد و دست به کمر شد و با حالت تلبکار گفت

تهیونگ : تو چی میگی یونگی مری می؟

همه خندیدین وقتی فیلم شروع شد مد به بهونه ای دستشویی رفتم بیرون رفتم توی دستشویی به خودم نگاه کردم

تینا : چیکار داری می‌کنی دختر نباید بهش علاقه مند بشم نه اون یه آدم عادی نیست اون یه آیدله

رفتم بیرون روی صندلی خودم نشستم و شروع به فیلم دیدن کردم فیلم وایب عاشقانه و غمگین داشت
یا خدا روزی رو‌ کی جمع کنه
بعد از چند دقیقه صدای دوتا گریه شنیدیم بلند شدم و به سمت جلو خم شدم که دیدم جین و روزی به صورت خیلی کیوت داره گریه می‌کنه تک خنده زدم که دیدم آقای کیم هم باهام خم شده بود و اونم خندیدم امدیم بشیم که دیدم سوا و یونگی هم خواب بودن سری از تاسف تکون دادیم و نشستم

۲ ساعت بعد

بعد از فیلم بچه ها گفتن بریم بار یکی از دوست ها جونکوک و ما هم قبول کردیم
رفتیم و نشستم زیاد روی کردم و خیلی خوردم

سوا : دختر خیلی نخور مست میشی

بهش گوشت نکردم و خوردم

ویو تهیونگ

همه رفتن و فقط من تینا خانم بودیم داشتم با مادرم حرف میزدم اونم روی میز خوابیده بود رفتم سمتش


تهیونگ : تینا خانم پاشو بریم

جوابی نشنیدم که تکونش دادم

تهیونگ : تینا خانم بلندشو بریم

تینا : هنوز می‌خوام بخورم

تهیونگ : نه دیگه بریم

بلندش. کردم و بردمش بچه ها ون رو فرستاده بودن و همه با تاکسی رفتن منم تاکسی گرفتم سوار شدیم و به سمت هتل رفتم
رسیدیم پیاده شدیم و رفتم کیلید یدک رو گرفتم و بردمش توی اتاقش روی تخت گذاشتمش امدم برم که دستمو گرفت و منو کیشید که روش افتادم یقمو گرفت و منو به خودش نزدیک کرد تعجب کردم چرا داشت این کارو میکرد

تینا : چرا انقدر خوشگلی

تهیونگ : من ؟؟

یهو زد زیر گریه

تینا : کاش مامانم بود میدید دخترش عاشق کی شده

تهیونگ : عاشق کی شده

تینا : عاشق تو شده

و یهو شروع به بوسیدنم کرد تعجب کردم و چشمام باز بود ولی بعد بستم که ازم جدا شد

تهیونگ : من چطوری باور کنم دوسم داری

تینا : اگه دوست نداشتم که عکست رو نمیکشیدم اگر یک بار دیگه کشیدم بدون واقعا دوست دارم



ادامه دارد.........
دیدگاه ها (۰)

P¹⁰ویو تینا(سه روز بعد)سلام باز من 😉خب راستش توی این چند روز...

P⁸ویو تینا بعد از تموم شدن کارم برای غذا خوردن به سالن غذاخو...

⁶ویو سوجینبه سمت در رفتم بعد از باز کردنش با جعبه مواجه شدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط