پشت این پنجره ی

پشت این پنجره ی
رو به سکوت
اسم زیبایت را "ها" کردم.
پنجره از حزن نفس های من
خیس شد.
اما اصلا...
نامت را...
به من خسته ی مغموم
پس نداد.
چه غریبانه!
کارم به کجا رسیده است که شیشه های شهر هم
برایم ساز جدایی از تو را کوک می کنند؟!

#زهراعلیرضایی


#عشقولانه #عکس_پروفایل #پروفایل #تنهایی #دخترونه #عشق #عاشقانه #love
دیدگاه ها (۱)

زن ،مردی ثروتمند نمی خواهد یاخوش چهرهو یا حتی شاعر !او مردی ...

و شعرمی بارداز نگاهم...#زهراعلیرضایی ...

و چـه احساسِ بدی بود اضافی بودنحسِ کمبود به جایِ بَس و کافی ...

دلتنگم...اما نه دلتنگ توام، نه خودم و نه هیچکس و هیچ چیز دیگ...

دوپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط