.
.
گل های سرخ را
نمی پژمرد طاعون
و بازنمی دارد از خواندن پرنده را
بادی که بر گورستان ها گذشته است.
درخت های تکیه داده به هم
با فاصله بی گانه اند،
رها نمی کنند دست یکدیگر را
فصل های در گذر
و نمی شناسد قرنطینه را
رودی که به دریا شدن می شتابد.
به من تکیه کن،
درخت مجاور!
که پرنده وار بخوانم برای تو
در سال وبا،
تا دریا شوم در آغوشت
و بیدار کنم بهار زیرِ برف ها را
که آبستن گلی ست
برای نشاندن به موهایت
ما به هم بدهکاریم
بوسه هایی را
که ماسک ها به سرقت برده اند،
با من برقص بر خاکستر جنگل
و نترس از هشدار طبل ها.
که باران خیس می کند باروت را
در تپانچه مرگ
گل های سرخ را
نمی پژمرد طاعون
و بازنمی دارد از خواندن پرنده را
بادی که بر گورستان ها گذشته است.
درخت های تکیه داده به هم
با فاصله بی گانه اند،
رها نمی کنند دست یکدیگر را
فصل های در گذر
و نمی شناسد قرنطینه را
رودی که به دریا شدن می شتابد.
به من تکیه کن،
درخت مجاور!
که پرنده وار بخوانم برای تو
در سال وبا،
تا دریا شوم در آغوشت
و بیدار کنم بهار زیرِ برف ها را
که آبستن گلی ست
برای نشاندن به موهایت
ما به هم بدهکاریم
بوسه هایی را
که ماسک ها به سرقت برده اند،
با من برقص بر خاکستر جنگل
و نترس از هشدار طبل ها.
که باران خیس می کند باروت را
در تپانچه مرگ
۹.۶k
۰۸ دی ۱۴۰۲