دلی که یه روزی مملو از عشق و گرمای تو بود رو حالا تبدیل ب
دلی که یه روزی مملو از عشق و گرمای تو بود رو حالا تبدیل به سنگی غامض و تاریکی کرده بودی که تنها بی صدا اشک میریخت، از غم دوری و دلتنگی فریاد میزد دیگه حتی هیچ اراده ای از خودش برای اینکه یک لحظه هم بخواد واسه ی کسی بلرزه رو نداشت، نسبت به همۀ آدم هایی که اطرافش وجود داشتن خنثی بود، میترسید اگر دوباره وابسته شه و یکی دیگه اون رو مثل تکه ای کاغذ مچاله شده دور بندازه .
۴.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳