شبی که با تو سحر نیست خیر در آن نیست

شبی که با تو سحر نیست، خیر در آن نیست

دلی که منتظرت نیست اهل ایمان نیست

تو حق بده به گدایانِ موسفید خودت

که کنار آمدن با فراق آسان نیست

چرا به فکر بهار و رسیدنش باشم

بهار تا تو نیایی کم از زمستان نیست

چه خیر و برکتی از زندگی خود دیده

کسی که ریزه‌خور سفره‌ی کریمان نیست

بدون لطف پدر طفل می‌خورد به زمین

تو نیستی و هوای دلم به سامان نیست

فدای جود کریمی که با بزرگی خود

ز نوکران بدش باز روی گردان نیست

برات کرب و بلای مرا بده آقا

که گفته است حرم جای یک پریشان نیست

کسی که واشده پایش به صحن ثاراللّه

به روز حشر گرفتار نیست حیران نیست

#سید_امیر_حسین_حسینی
#انتظارفرج
دیدگاه ها (۲)

بر آمد باد صبح و بوی #نوروز به کام دوستان و بخت پیروز مبارک...

بهار یعنی از این لحظه حرف تو باشدگُلی میان دو سنگ پیاده‏رو ب...

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می دریدوقتی ابد چشم تو را پیش از...

آتش عشقش چنان سوزنده استکه نگاهش نتوان کرد، پریدن که محال #م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط