آتش عشقش چنان سوزنده است

آتش عشقش چنان سوزنده است

که نگاهش نتوان کرد، پریدن که محال

#مجیدندایی
دیدگاه ها (۳)

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می دریدوقتی ابد چشم تو را پیش از...

شبی که با تو سحر نیست، خیر در آن نیستدلی که منتظرت نیست اهل ...

من میروم ز کوی تو دل نمی رود این زورق شکسته ز ساحل نمی رود...

بهار کوچکی ام در دل خزان، اماخدا هوای دل ساده ی مرا دارد#معص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط