از تو سکوت مانده و از من صدای تو

از تو سکوت مانده و از من صدای تو  
   چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
  حسی که باز پر کُنَدَم از هوای تو
این روز ها عجیب دلم تنگ رفتن است
تا صبح راه می روم پا به پای تو
در خواب حرف می زنم و گریه می کنم
  بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
 حس می کنم کنارمی و آه جای تو
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
    بگذار در سکوت بمیرم برای تو
دیدگاه ها (۱)

دلتنگم...

.#بماند که ندارمت ...بماند که هنوز دلم برایت تنگ است ...بمان...

الو سلام منزل خداست؟این منم غریبه ای که آشناستهزار دفعه این ...

از تو دلگیرم و از دست خودم بیزارم. ...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط