گاه ب آنه حضور

گاهے بے آنڪه حضور
داشته باشی
و بے آنڪه اصلا خبر داشته باشی
آنچنان بے حد و مرز
سرگرم دوست داشتنت مے شوم
ڪه از سر شب چراغهاے اتاق را
خاموش مے ڪنم
و با آغوشم به آغوشت
بے حد و مرز فڪر مے ڪنم•••
دیدگاه ها (۲)

اگه بگم بی هیچ سوالی بغلم کن ، بغلم میکنی؟-: آره-: اگه بگم ن...

دهانِ دروغهای زیبایتچه عاشقانه می بوسد قلب ساده لوحم را کاشد...

و من.... شبــ‌هادر آغوش، شعرهایی ڪہبـراے توست میخوابم ..!!

گیلاس لبهایتتمام مرادرگیر علاقه ات ڪردهو من شیرین تر از لبان...

پارت ۸۵ فیک ازدواج مافیایی

پارت هفتم: داستان از دیدگاه یونگی: در این چند روز هر وقت تنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط