هانا با خجالت سرمو تو بغلش فشردم و ذوقی سر دادم سرمو به سینش ...

𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫
թᥑꭉȶ 𝟏𝟗؁


هانا: با خجالت سرمو تو بغلش فشردم و ذوقی سر دادم ..سرمو به سینش تکیه دادم

★هانا مست میشه اما کوک چون طرفیت بالایی داره نرماله★

+همینطوری که سرم رو سینش بود گفتم: اما جونگکوکیم' من که با پسری در ارتباط نیستم..
" لبمو جلو دادم و سرمو  بالا اوردم نگاهی بش کردم .

_جونگکوکم.؟!     " با تعجب زیاد"

^راوی: یونا تک خنده ای کرد و خمار با لبخند دستشو رو لب کوک کشید وتا پایین چونش
لب زد :
+ آره..جئون جونگکوکیِ من ...فقط من!
هانا: سرمو روی قفسه سینش گذاشتم و کف دستمو روی قلبش گذاشتم..

هانا : حاضرم تا آخر عمرم به جای اهنگ به صدای تپش قلبت گوش بدم ...


کوک: " ضربان قلبم تند تر شد..

هانا: لبخند تلخی کردم و درحالی که مقدار زیادی اشک توی چشمام جمع شده بود همینطور که سرم رو سینش بود ؛ سرمو بالا آوردم و توچشماش نگاه کردم و درحالی که سعی داشتم بغضم رو کنترل کنم تا صدام نلرزه اما موفق نشدم پنهانش کنم!
به حرف اومدم:
+کاش میشد منم توی این قلب کوچیکت یه گوشه کناری جا داشتم...اگ بگم دوست داشتم و دارم توی کل قلبت رو تصاحب کنم و مال خودم کنمش اما شاید خواسته زیادی باشه🥺



𝃢ᡣ𐭩𝅦   خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓

ادامه دارد...

☁️ ׂ @xoozen ✰

︶݂҇ܿ͡ް🍇︶݂҇ܿ͡ް🍇︶݂҇ܿ͡ް🍇 بدونه شرایط ︶݂҇ܿ͡ް🍇︶݂҇ܿ͡ް🍇︶݂҇ܿ͡ް🍇