گذاشتم تب و تاب هوچی گری کمی ب خواب ک محکوم ب دفاع از ...
گذاشتم تب و تاب هوچی گری کمی ب خواب ک محکوم ب دفاع از کسی نشم
از بچگی عاشق کشتی بودم
اما اینقدر این دست اون دست کردم
که سنم شد سن بابابزرگ و
نهال قدم رسید ب ۱۸۶
دیگه نه سنم مناسب بود و نه فیزیک م
هروقت هرجا کشتی می بینم نوستالژی بچه گیم جلو چشمام شروع می کنه ب رژه رفتن
مثل یک تاب میمونه لحظه ای سوق م میده ب بچه گی و همین که میام کیف کنم می بینم رو تابی نشستم که تو مسیر برگشت
حسرت ی تو زتدگیم نداشتم
- الا گفتن دوست دارم ب پدرم -
اما نوستالژی ها بسیارند
بگذریم
کشتی ها تمام شد
درست خیلی تلخ بود
اما لطفا بیایید کمی منصف باشیم
در حد امکانات مون ارزو کنیم
نه در حد خواب ها و رویاهامون
نقط ه
از بچگی عاشق کشتی بودم
اما اینقدر این دست اون دست کردم
که سنم شد سن بابابزرگ و
نهال قدم رسید ب ۱۸۶
دیگه نه سنم مناسب بود و نه فیزیک م
هروقت هرجا کشتی می بینم نوستالژی بچه گیم جلو چشمام شروع می کنه ب رژه رفتن
مثل یک تاب میمونه لحظه ای سوق م میده ب بچه گی و همین که میام کیف کنم می بینم رو تابی نشستم که تو مسیر برگشت
حسرت ی تو زتدگیم نداشتم
- الا گفتن دوست دارم ب پدرم -
اما نوستالژی ها بسیارند
بگذریم
کشتی ها تمام شد
درست خیلی تلخ بود
اما لطفا بیایید کمی منصف باشیم
در حد امکانات مون ارزو کنیم
نه در حد خواب ها و رویاهامون
نقط ه
- ۳.۷k
- ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط