☆♡پارت: ۱۶♡☆
☆♡پارت: ۱۶♡☆
تهیونگ: مواظب اون پسره کانگ جونگ مین باش...
مین سو: چرا؟
تهیونگ: چون پسره خطرناکیه.. گول رفتارای خوب و مهربونشو نخور.. سعی کن باهاشم تنها نشی...
مین سو: خب چرا باهاش تنها نشم؟ پس چطوری باهاش درس بخونم؟
تهیونگ: نمی دونم.. اما من بهت هشدار دادم.. دیگه بقیه اش پای خودته...
مین سو: باشه اما اگه باهاش تنها شدم چی؟ چیکارکنم؟!
تهیونگ: گوشیتو بده..
مین سو: چراا؟
تهیونگ: میگم بده!
مین سو: باشه..
گوشیشو از تو جیبش در اورد و داد به تهیونگ...
تهیونگ: بیا شماره خودم توش ذخیره کردم.. اگه اتفاقی افتاد به من زنگ بزن..
مین سو: باشه.. اما چرا برات مهمه اتفاقی برام بیوفته یا نه؟
تهیونگ: نمی دونم.. شاید چون دوست جدیدمی و اولین دختری هستی تو دانشگاه که سعی نمیکنه خودشو بچسبونه به من.. از دخترای گیر خوشم نمیاد..
مین سو: اوو پس داری میگی من با بقیه فرق میکنم؟
تهیونگ: شاید...
مین سو: خیلی خب ممنون از هشدارت سعی میکنم مواظب باشم.. من دیگه برم خداحافظ...
تهیونگ: باشه خداحافظ...
مین سو رفت توی حیاط که دنبال سوجین بگرده که انگار ی نفر صداش کرد.. برگشت سمت صدا که دید یکی از پسرای تو کلاسشونه...
_مین سو.. مین سو ی لحظه وایسا.. میشه یکم حرف بزنیم؟
مین سو: ام باشه.. بگو
_من کانگ جونگ مینم.. هم گروهیت.. و راستی امیدوارم مشکلی نداشته باشه مین سو صدات کنم...
مین سو: نه اشکالی نداره"پس این کانگ جونگ مینه تهیونگ راست میگفت رفتار خوب و مهربونی داره.. امید وارم اونطور که تهیونگ گفت پسر خطرناکی نباشه و فقط خواسته باشه باهام شوخی کنه و اتفاق بدی نیوفته"
جونگ مین: پس میشه امروز بعد مدرسه توی کافه قرار بزاریم و در مورد درسا و اینا حرف بزنیم؟
مین سو: ام باشه...
جونگ مین: خوبه پس بعد مدرسه میبینمت.. فعلا خداحافظ...
مین سو: باشه خداحافظ...
جونگ مین رفت و یکم بعد زنگ کلاسا خورد و همه ی بچه ها رفتن سمت کلاس هاشون...
لایک و کامنت فراموش نشه❤
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
تهیونگ: مواظب اون پسره کانگ جونگ مین باش...
مین سو: چرا؟
تهیونگ: چون پسره خطرناکیه.. گول رفتارای خوب و مهربونشو نخور.. سعی کن باهاشم تنها نشی...
مین سو: خب چرا باهاش تنها نشم؟ پس چطوری باهاش درس بخونم؟
تهیونگ: نمی دونم.. اما من بهت هشدار دادم.. دیگه بقیه اش پای خودته...
مین سو: باشه اما اگه باهاش تنها شدم چی؟ چیکارکنم؟!
تهیونگ: گوشیتو بده..
مین سو: چراا؟
تهیونگ: میگم بده!
مین سو: باشه..
گوشیشو از تو جیبش در اورد و داد به تهیونگ...
تهیونگ: بیا شماره خودم توش ذخیره کردم.. اگه اتفاقی افتاد به من زنگ بزن..
مین سو: باشه.. اما چرا برات مهمه اتفاقی برام بیوفته یا نه؟
تهیونگ: نمی دونم.. شاید چون دوست جدیدمی و اولین دختری هستی تو دانشگاه که سعی نمیکنه خودشو بچسبونه به من.. از دخترای گیر خوشم نمیاد..
مین سو: اوو پس داری میگی من با بقیه فرق میکنم؟
تهیونگ: شاید...
مین سو: خیلی خب ممنون از هشدارت سعی میکنم مواظب باشم.. من دیگه برم خداحافظ...
تهیونگ: باشه خداحافظ...
مین سو رفت توی حیاط که دنبال سوجین بگرده که انگار ی نفر صداش کرد.. برگشت سمت صدا که دید یکی از پسرای تو کلاسشونه...
_مین سو.. مین سو ی لحظه وایسا.. میشه یکم حرف بزنیم؟
مین سو: ام باشه.. بگو
_من کانگ جونگ مینم.. هم گروهیت.. و راستی امیدوارم مشکلی نداشته باشه مین سو صدات کنم...
مین سو: نه اشکالی نداره"پس این کانگ جونگ مینه تهیونگ راست میگفت رفتار خوب و مهربونی داره.. امید وارم اونطور که تهیونگ گفت پسر خطرناکی نباشه و فقط خواسته باشه باهام شوخی کنه و اتفاق بدی نیوفته"
جونگ مین: پس میشه امروز بعد مدرسه توی کافه قرار بزاریم و در مورد درسا و اینا حرف بزنیم؟
مین سو: ام باشه...
جونگ مین: خوبه پس بعد مدرسه میبینمت.. فعلا خداحافظ...
مین سو: باشه خداحافظ...
جونگ مین رفت و یکم بعد زنگ کلاسا خورد و همه ی بچه ها رفتن سمت کلاس هاشون...
لایک و کامنت فراموش نشه❤
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۱۷.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.