تورا در این شب عزیز آرزو خواهم کرد باشد که برآورده شوی

تورا در این شبِ عزیز آرزو خواهم کرد ؛ باشد که برآورده شوی
تورا با تمامِ وجود آرزو خواهم کرد ، با بند بند وجودم خواهان تو خواهَم بود ، با تمامِ هَستیَت خویش تورا بر زَبان خواهم آوَرد ، با خون نوشته و امضا خواهم کرد ؛ سر بر زمین میگُزارَم و به آسِمان خونین چشم خواهم دوخت ، شایَد کِه ماه مرا دریابَد و در آغوش کِشَد ، بوسه‌ای بر پشیانی نویسِ پُر دردم زند و ردِ لب هایِ سُرخَش بر من باقی ماند و با خاطری رنجیده بر سببِ سرنوشتِ غمناکم ، آرزویِ من ، انسانی فانی را از برایَم ببخشد ؛
باشَد که اینگونه با خیالی آسوده چشم بر هم بُگذارَم..
دیدگاه ها (۰)

دلبَندم ، حالِ کنونی من دست کمی از ذات تو ندارد ؛ همانطور خر...

سرمایِ تو به سرعتِ رعد مرا تلنگر میزند و هربار به من میفهمان...

دستم بر قلم نمیچرخد ، حرف‌هایی که با آنها برترین جملات را شک...

به آسِمان پُر ستاره چشم دوخته‌ام ، نمیدانم چند سیگار دیگر کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط