قلبمــو پــ ــس بـده:❤ قسمت پـانزدهــم❤
قلبمــو پــ ــس بـده:❤ قسمت پـانزدهــم❤
لوهان:
نه مزاحم چیه اتفاقا منم امروز تنهام
خوشحال میشم نهارو با من باشید بریم؟!؟
سهون:
دستمو کردم توی جیبم که تلفن همراهمو در بیارم ک دیدم نیست ای واای روی میز جا موند خیلی از شرکت دور نشده بودم بخاطر همین سریع دور زدم و برگشتم شرکت ...
منم ک حوصلم سررفته بود لبخندی زدم
پس امروز میتونم مزاحمتون بشم
و باهم میخواستیم بریم بیرون ک سهون رو دم در دیدیم اووف این اینجا چیکارمیکنه
سهون:
اومدم در و باز کنم دیدم لو و پارک جی یون هم داشتن میومدن بیرون میدونستم لو از پارک جی یون خوشش اومده ولی خیلی سریعم عمل کرده بود پوزخندی روی لبام بود سریع جمعش کردم
دستمو دراز کردم
_سلام لو اینجا چیکار میکنی؟!؟
_خب کار داستم باهات ولی نبودی شرکت...
_پس دیشب چرا بهم نگفتی؟؟؟یا همین امروز صبح بهم زنگ نزدی؟!؟
_یادم رفت ...
_اها پس هیچی
_خب من میرم فلا.امیدوارم خوش بگذره بهت اگه من بودم که بهم خوش نمیگذشت ولی تو فک کنم بهت خوش بگذره و باهات را بیاد ازشون دور شدم با پوزخند رو لبم
_لو هنوز نمیدونی با چه وحشیه خوددرگیری اشنا شدی ...
آااایششش همون بهترکه نیستی چون اگه بودی من اصلا افتخارنمیدادم بیام سرمو گرفتم بالا وخودمو زدم ب بیخیالی بعدا حالتو میگیرم لوهان ی لبخند بهم زد منم ی لبخند مصنوعی بهش زدم وقتی سهون خداحافظی کردم از خداخواسته زود باهاش خداحافظی سرسری کردم .
هه از کوری چشتو توک شدم باهاش راه میام تا بسوزی😝
لوهان :
با هم رفتیم رستوران نهارمونو سفارش دادیم و منتظر شدیم بهش نگاه کردم و گفتم :
_با کسی میری سرقرار؟!؟یا اینکه کسی رو دوست داری!؟!!
از سوالش ک بی مقدمه پرسیدم غذام پرید تو گلوم محکم زدم رو گلمو و ابو برداشتم تا ته سر کشیدم
چ چطور؟
لوهان:
_اول جوابمو نمیدی؟!؟
خب شما میدونید ک من ی مدل معروفم و اینکه با کسی دوست باشم برام دردسرسازه و
دوست داشتن ن کسی رو دوست ندارم یعنی اصلا بهش فکرنمیکنم
لوهان:
_یعنی نمیخواید حالا حالاها با کسی باشید؟!؟یا اگه موقعیت مناسبی پیش بیاد قرار میذارید با کسی؟!؟
مشغول غذاخوردن شدم و گفتم گفتم که تاحالا بهش فکرنکردم اممم اگه موقعیت مناسبی گیر بیاد چرا که ن البته اگه باکارم مخالف نباشه
لوهان: نمیدونستم که الان بهش بگم یا بعدا ولی گفتم اگه بعدا بگم شاید بهتر باشه و بیشترم با هم اشنا میشیم ... نهارمونو اوردن بدون اینکه مکالمه ای بینمون رد و بدل بشه ناهارمونو خوردیم بهش گفتم کجا میری برسونمت؟!؟
جی یون:
ن دیگه خودم میرم میخوام برم شرکت
امروز خیلی باعث زحمتتون شدم ممنون بابت ناهار برای جبرانش منم ی روز مهمونتون میکنم
لوهان:
با کمال میل حتما میام ...
ولی الان خودم میرسونمت میری شرکت یا خونه؟!؟
جی یون: کنارش معذب بودم هممم خودم میرم میخوام برم شرکت اگه کسی باهم ببینتمون بد میشه الانم مطمئن نیستم ک کسی نشناخته باشتم
لوهان: باشه هر جور راحتی خدانگهدار...
راستی تو هم پس فردا مهمونی یی که برای شراکت دو تا شرکت برگذار میشه شرکت میکنی؟!؟
جی یون:
مهمونی؟کدوم مهمونی؟ب من اطلاعی ندادن ولی اگه دعوت باشم حتما میام
لوهان:
اره ی مهمونیه که بیشتر اعضای شرکتا توش دعوتن تو هم دعوتی اینجور که سهون به پدرم میگفت ... خب فعلا کاری نداری؟!؟؟
جی یون: ن خب فعلا خداحافظ
یکم اطرافو نگاه کردم تا ببینم خبرنگاری چیزی اطرافو بوده یا ن ک انگار اوضاع اروم بودازش خداحافظی کردم و رفتم ی تاکسی گرفتم و رفتم شرکت تا بقیه ی عکسبرداری رو انجام بدیم
کامنت اجباریـه
لوهان:
نه مزاحم چیه اتفاقا منم امروز تنهام
خوشحال میشم نهارو با من باشید بریم؟!؟
سهون:
دستمو کردم توی جیبم که تلفن همراهمو در بیارم ک دیدم نیست ای واای روی میز جا موند خیلی از شرکت دور نشده بودم بخاطر همین سریع دور زدم و برگشتم شرکت ...
منم ک حوصلم سررفته بود لبخندی زدم
پس امروز میتونم مزاحمتون بشم
و باهم میخواستیم بریم بیرون ک سهون رو دم در دیدیم اووف این اینجا چیکارمیکنه
سهون:
اومدم در و باز کنم دیدم لو و پارک جی یون هم داشتن میومدن بیرون میدونستم لو از پارک جی یون خوشش اومده ولی خیلی سریعم عمل کرده بود پوزخندی روی لبام بود سریع جمعش کردم
دستمو دراز کردم
_سلام لو اینجا چیکار میکنی؟!؟
_خب کار داستم باهات ولی نبودی شرکت...
_پس دیشب چرا بهم نگفتی؟؟؟یا همین امروز صبح بهم زنگ نزدی؟!؟
_یادم رفت ...
_اها پس هیچی
_خب من میرم فلا.امیدوارم خوش بگذره بهت اگه من بودم که بهم خوش نمیگذشت ولی تو فک کنم بهت خوش بگذره و باهات را بیاد ازشون دور شدم با پوزخند رو لبم
_لو هنوز نمیدونی با چه وحشیه خوددرگیری اشنا شدی ...
آااایششش همون بهترکه نیستی چون اگه بودی من اصلا افتخارنمیدادم بیام
لوهان:
نه مزاحم چیه اتفاقا منم امروز تنهام
خوشحال میشم نهارو با من باشید بریم؟!؟
سهون:
دستمو کردم توی جیبم که تلفن همراهمو در بیارم ک دیدم نیست ای واای روی میز جا موند خیلی از شرکت دور نشده بودم بخاطر همین سریع دور زدم و برگشتم شرکت ...
منم ک حوصلم سررفته بود لبخندی زدم
پس امروز میتونم مزاحمتون بشم
و باهم میخواستیم بریم بیرون ک سهون رو دم در دیدیم اووف این اینجا چیکارمیکنه
سهون:
اومدم در و باز کنم دیدم لو و پارک جی یون هم داشتن میومدن بیرون میدونستم لو از پارک جی یون خوشش اومده ولی خیلی سریعم عمل کرده بود پوزخندی روی لبام بود سریع جمعش کردم
دستمو دراز کردم
_سلام لو اینجا چیکار میکنی؟!؟
_خب کار داستم باهات ولی نبودی شرکت...
_پس دیشب چرا بهم نگفتی؟؟؟یا همین امروز صبح بهم زنگ نزدی؟!؟
_یادم رفت ...
_اها پس هیچی
_خب من میرم فلا.امیدوارم خوش بگذره بهت اگه من بودم که بهم خوش نمیگذشت ولی تو فک کنم بهت خوش بگذره و باهات را بیاد ازشون دور شدم با پوزخند رو لبم
_لو هنوز نمیدونی با چه وحشیه خوددرگیری اشنا شدی ...
آااایششش همون بهترکه نیستی چون اگه بودی من اصلا افتخارنمیدادم بیام سرمو گرفتم بالا وخودمو زدم ب بیخیالی بعدا حالتو میگیرم لوهان ی لبخند بهم زد منم ی لبخند مصنوعی بهش زدم وقتی سهون خداحافظی کردم از خداخواسته زود باهاش خداحافظی سرسری کردم .
هه از کوری چشتو توک شدم باهاش راه میام تا بسوزی😝
لوهان :
با هم رفتیم رستوران نهارمونو سفارش دادیم و منتظر شدیم بهش نگاه کردم و گفتم :
_با کسی میری سرقرار؟!؟یا اینکه کسی رو دوست داری!؟!!
از سوالش ک بی مقدمه پرسیدم غذام پرید تو گلوم محکم زدم رو گلمو و ابو برداشتم تا ته سر کشیدم
چ چطور؟
لوهان:
_اول جوابمو نمیدی؟!؟
خب شما میدونید ک من ی مدل معروفم و اینکه با کسی دوست باشم برام دردسرسازه و
دوست داشتن ن کسی رو دوست ندارم یعنی اصلا بهش فکرنمیکنم
لوهان:
_یعنی نمیخواید حالا حالاها با کسی باشید؟!؟یا اگه موقعیت مناسبی پیش بیاد قرار میذارید با کسی؟!؟
مشغول غذاخوردن شدم و گفتم گفتم که تاحالا بهش فکرنکردم اممم اگه موقعیت مناسبی گیر بیاد چرا که ن البته اگه باکارم مخالف نباشه
لوهان: نمیدونستم که الان بهش بگم یا بعدا ولی گفتم اگه بعدا بگم شاید بهتر باشه و بیشترم با هم اشنا میشیم ... نهارمونو اوردن بدون اینکه مکالمه ای بینمون رد و بدل بشه ناهارمونو خوردیم بهش گفتم کجا میری برسونمت؟!؟
جی یون:
ن دیگه خودم میرم میخوام برم شرکت
امروز خیلی باعث زحمتتون شدم ممنون بابت ناهار برای جبرانش منم ی روز مهمونتون میکنم
لوهان:
با کمال میل حتما میام ...
ولی الان خودم میرسونمت میری شرکت یا خونه؟!؟
جی یون: کنارش معذب بودم هممم خودم میرم میخوام برم شرکت اگه کسی باهم ببینتمون بد میشه الانم مطمئن نیستم ک کسی نشناخته باشتم
لوهان: باشه هر جور راحتی خدانگهدار...
راستی تو هم پس فردا مهمونی یی که برای شراکت دو تا شرکت برگذار میشه شرکت میکنی؟!؟
جی یون:
مهمونی؟کدوم مهمونی؟ب من اطلاعی ندادن ولی اگه دعوت باشم حتما میام
لوهان:
اره ی مهمونیه که بیشتر اعضای شرکتا توش دعوتن تو هم دعوتی اینجور که سهون به پدرم میگفت ... خب فعلا کاری نداری؟!؟؟
جی یون: ن خب فعلا خداحافظ
یکم اطرافو نگاه کردم تا ببینم خبرنگاری چیزی اطرافو بوده یا ن ک انگار اوضاع اروم بودازش خداحافظی کردم و رفتم ی تاکسی گرفتم و رفتم شرکت تا بقیه ی عکسبرداری رو انجام بدیم
کامنت اجباریـه
لوهان:
نه مزاحم چیه اتفاقا منم امروز تنهام
خوشحال میشم نهارو با من باشید بریم؟!؟
سهون:
دستمو کردم توی جیبم که تلفن همراهمو در بیارم ک دیدم نیست ای واای روی میز جا موند خیلی از شرکت دور نشده بودم بخاطر همین سریع دور زدم و برگشتم شرکت ...
منم ک حوصلم سررفته بود لبخندی زدم
پس امروز میتونم مزاحمتون بشم
و باهم میخواستیم بریم بیرون ک سهون رو دم در دیدیم اووف این اینجا چیکارمیکنه
سهون:
اومدم در و باز کنم دیدم لو و پارک جی یون هم داشتن میومدن بیرون میدونستم لو از پارک جی یون خوشش اومده ولی خیلی سریعم عمل کرده بود پوزخندی روی لبام بود سریع جمعش کردم
دستمو دراز کردم
_سلام لو اینجا چیکار میکنی؟!؟
_خب کار داستم باهات ولی نبودی شرکت...
_پس دیشب چرا بهم نگفتی؟؟؟یا همین امروز صبح بهم زنگ نزدی؟!؟
_یادم رفت ...
_اها پس هیچی
_خب من میرم فلا.امیدوارم خوش بگذره بهت اگه من بودم که بهم خوش نمیگذشت ولی تو فک کنم بهت خوش بگذره و باهات را بیاد ازشون دور شدم با پوزخند رو لبم
_لو هنوز نمیدونی با چه وحشیه خوددرگیری اشنا شدی ...
آااایششش همون بهترکه نیستی چون اگه بودی من اصلا افتخارنمیدادم بیام
۱۷.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.