دو پارتی از جیمین....... پارت دوم پارت اخر
ادامه تک پارتی
دکتر : خانم کیم
_ بفرماید
دکتر : شما حامله هستید تبریک میگم
_ چی !
رفتیم خونه
☆ ا/ت می خوای چیکار کنی بچه رو نگه می داری
_ اره این بچه که گناهی نکرده مجبورم نگه ش دارم
☆ باشه
جیمین ویو (راستی اسم دختری که با جیمین بود اسمش هاناس )
جیمین : هانا من میرم بیرون شاید امشب نیام
هانا : باشه
جیمین : فعلا بیبی
بعد دوساعت
جیمین ویو : کارم زودتر از اونی که فکر می کردم تموم شد
راه افتادم سمت خونه
رسیدم عمارت
در رو باز کردم با چیزی که دیدم سر جام میخکوب شدم
هانا با یکی بود
جیمین : ای هرزه تو الان به من خیانت کردی
هانا ،: آره همون کاری که تو با ا/ت کردی
جیمین : گمشو برو بیرون حیف ا/ت که بخاطر تو انداختمش بیرون
الانم گمشو از خونه من
بعد ده دقیقه
دلم واسه ا/ت خیلی تنگ شده بود یعنی الان چیکار میکنه
وای خدا من هنوز ا/ت خیلی دوست دارم
متاسفم واسه خودم
که ا/ت رو به یک هرزه فروختم
بعد یک ساعت
تحقیق کردم فهمیدم ا/ت پیشه دوستش چان میه
سریع ماشینو روشن کردم و راه افتادم
سمت خونه ی چان می
ا/ت ویو دل دردم یک خورده ی تموم شده بود
☆ ا/ت بیا فیلم ببینیم
_ اره موافقم
داشتیم فیلم میدیدم که زنگ در خورد
به چان می گفتم
من میرم در رو باز می کنم
☆ باشه عزیزم
تا در رو باز کردم با چیزی که دیدم شکه شدم
جیمین بود
علامت جیمین : +
+ ا/ت دوباره برگرد
_ چیه تا فهمیدی حاملم زودی اومدی
+ چیع تو حامله ای
_ اره الانم گمشو برو بیرون
+ ا/ت لطفا من هنوز عاشقتم
_ تو اگه عاشقه من بودی اون کار رو نمی
کردی گمشو بیرون
جیمین رفت
رفتم سمت خونه ی تهیونگ
علامت تهیونگ ~
~ جیمین چی شده این وقت شب
+ هیچی نگو که حالم از خودم بهم می خوره
~ چرا چیشده
جیمین برای تهیونگ تمام ماجرا رو تعریف کرد
~ وای از دست تو پسر
تو که دیوانه بار عاشقه ا/ت بودی چرا همچین کاری کردی
+ هیچی نگو لطفا
~ باشه من خستم میرم می خوابم
+ اوکی برو
فردا صبح
جیمین ویو : رفتم سمت خونه ی دوست ا/ت
ا/ت ویو
صدای در اومد فکر کردم چان میه که دیدم جیمینه
_ چته چرا باز اومدی
+ ا/ت من واقعا متاسفم لطفا بهم یک فرصت بده
چشمای جیمین پر اشک شده بود دلم سوخت
_ باشه این فرصته آخرته اگر ببینم باز این کارو کردی ازت جدا میشم
سریع بغلش کردم که شروع کرد به گریه کردن
گفتم دیگه این کار رو نمی کنم
چان می هم اونجا بود اون با جیمین قبلا خیلی باهم دعوا می کردند
چان می از گوشه جیمین گرفت و گفت اگه ببینم یک باره دیگه ا/ت رو اذیت کنی من می دونم با تو
جیمین : باشه 😂
_😂
رفتیم خونه و ا/ت و جیمین بچه شون رو باهم بزرگ کردند
پایان🫂🥺
دکتر : خانم کیم
_ بفرماید
دکتر : شما حامله هستید تبریک میگم
_ چی !
رفتیم خونه
☆ ا/ت می خوای چیکار کنی بچه رو نگه می داری
_ اره این بچه که گناهی نکرده مجبورم نگه ش دارم
☆ باشه
جیمین ویو (راستی اسم دختری که با جیمین بود اسمش هاناس )
جیمین : هانا من میرم بیرون شاید امشب نیام
هانا : باشه
جیمین : فعلا بیبی
بعد دوساعت
جیمین ویو : کارم زودتر از اونی که فکر می کردم تموم شد
راه افتادم سمت خونه
رسیدم عمارت
در رو باز کردم با چیزی که دیدم سر جام میخکوب شدم
هانا با یکی بود
جیمین : ای هرزه تو الان به من خیانت کردی
هانا ،: آره همون کاری که تو با ا/ت کردی
جیمین : گمشو برو بیرون حیف ا/ت که بخاطر تو انداختمش بیرون
الانم گمشو از خونه من
بعد ده دقیقه
دلم واسه ا/ت خیلی تنگ شده بود یعنی الان چیکار میکنه
وای خدا من هنوز ا/ت خیلی دوست دارم
متاسفم واسه خودم
که ا/ت رو به یک هرزه فروختم
بعد یک ساعت
تحقیق کردم فهمیدم ا/ت پیشه دوستش چان میه
سریع ماشینو روشن کردم و راه افتادم
سمت خونه ی چان می
ا/ت ویو دل دردم یک خورده ی تموم شده بود
☆ ا/ت بیا فیلم ببینیم
_ اره موافقم
داشتیم فیلم میدیدم که زنگ در خورد
به چان می گفتم
من میرم در رو باز می کنم
☆ باشه عزیزم
تا در رو باز کردم با چیزی که دیدم شکه شدم
جیمین بود
علامت جیمین : +
+ ا/ت دوباره برگرد
_ چیه تا فهمیدی حاملم زودی اومدی
+ چیع تو حامله ای
_ اره الانم گمشو برو بیرون
+ ا/ت لطفا من هنوز عاشقتم
_ تو اگه عاشقه من بودی اون کار رو نمی
کردی گمشو بیرون
جیمین رفت
رفتم سمت خونه ی تهیونگ
علامت تهیونگ ~
~ جیمین چی شده این وقت شب
+ هیچی نگو که حالم از خودم بهم می خوره
~ چرا چیشده
جیمین برای تهیونگ تمام ماجرا رو تعریف کرد
~ وای از دست تو پسر
تو که دیوانه بار عاشقه ا/ت بودی چرا همچین کاری کردی
+ هیچی نگو لطفا
~ باشه من خستم میرم می خوابم
+ اوکی برو
فردا صبح
جیمین ویو : رفتم سمت خونه ی دوست ا/ت
ا/ت ویو
صدای در اومد فکر کردم چان میه که دیدم جیمینه
_ چته چرا باز اومدی
+ ا/ت من واقعا متاسفم لطفا بهم یک فرصت بده
چشمای جیمین پر اشک شده بود دلم سوخت
_ باشه این فرصته آخرته اگر ببینم باز این کارو کردی ازت جدا میشم
سریع بغلش کردم که شروع کرد به گریه کردن
گفتم دیگه این کار رو نمی کنم
چان می هم اونجا بود اون با جیمین قبلا خیلی باهم دعوا می کردند
چان می از گوشه جیمین گرفت و گفت اگه ببینم یک باره دیگه ا/ت رو اذیت کنی من می دونم با تو
جیمین : باشه 😂
_😂
رفتیم خونه و ا/ت و جیمین بچه شون رو باهم بزرگ کردند
پایان🫂🥺
۲۴.۰k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.