تکپارتی
تکپارتی
عاشقتم پری کوچولو بابا
با کنترلی که در دست داشتی فیلم مورد نظر رو پلی کردی ، روی تخت رو به روی تلوزیون دراز کشیدی و پتوی سفید رنگ رو روی خودت کشیدی …
دو ساعتی از زمان پریود شدنت میگذشت و سعی داشتی با استراحت و دیدن فیلم مورد علاقت حالت خودت رو بهتر کنی …
محو فیلم شده بودی که مردت وارده اتاق شد و بدون نگاه به تو و ذره ای اهمیت لباس هاش رو در اورد و وارد حمام شد …
از دیروز که دعوای شدیدی بینتون شکل گرفته بود دیگه باهات حرف نزده بود و نادیدت میگرفت .. البته که حق داشت چون مقصر تو بودی و خودت هم این رو قبول داشتی ، از طرفی میدونستی که مردت حسابی یک دندس و وقتی تو مقصری قطعا راضی به منت کشی نمیشه …
بیخیال موضوع شدی و نگاهت رو به تلویزیون دادی ، حدود یک ربع بعد چانگبین با موهای نسبتا خیس و حوله ای که روی شونش بود از حموم خارج شد …
نگاهت به عضلاتش که قطره های اب روشون قرار داشتن قفل شد …
چانگبین بدنش رو خشک کرد و چون عادت داشت بدون بولوز بخوابه به سمت تخت اومد و با فاصله ی مناسبی از تو خوابید و پشت به تو کرد …
با نوک انگشت اشاره ات عضله های پشتش رو لمس کردی و کمی فشار دادی … ری اکشنی بهت نشون نداد برای همین کارت رو دوباره تکرار کردی ..
_ امرتون ؟
+ چانگبینی ، من متاسفم
_ خب ؟
+ خب ندارههه ، خستم ، دلم برات تنگ شده و از همه مهم تر پریودم پس بغلم کن تا بخابممم
_ مطمئنی ؟
+ منظورت چیه ؟
_ پس چرا من یادم نبود ؟
+ چیو دقیقا
_ اینکه پریود شدی
+ مگه باید یادت باشه ؟
_ مهم نیست ، ولی فقط اینبار میبخشمت ها دیگه تکرار نشه ، حالا بیا بغلم فسقل بچه
با خنده خودت رو توی بغل گرم و مرطوب همسرت قرار دادی و از بوی بدنش استشمام کردی و ریه هات رو پر از عطر خوشبو شامپوش کردی …
+ چقدر بوی خوبی میدی
خندید و گفت :
_ هرچیم باشه از بوی بدنه تو که بهتر نیس زیبا روی من … عاشقتم پری کوچولو بابا
+ من خیلی بیشتر پرنس عضله ایم …
The end …..
عاشقتم پری کوچولو بابا
با کنترلی که در دست داشتی فیلم مورد نظر رو پلی کردی ، روی تخت رو به روی تلوزیون دراز کشیدی و پتوی سفید رنگ رو روی خودت کشیدی …
دو ساعتی از زمان پریود شدنت میگذشت و سعی داشتی با استراحت و دیدن فیلم مورد علاقت حالت خودت رو بهتر کنی …
محو فیلم شده بودی که مردت وارده اتاق شد و بدون نگاه به تو و ذره ای اهمیت لباس هاش رو در اورد و وارد حمام شد …
از دیروز که دعوای شدیدی بینتون شکل گرفته بود دیگه باهات حرف نزده بود و نادیدت میگرفت .. البته که حق داشت چون مقصر تو بودی و خودت هم این رو قبول داشتی ، از طرفی میدونستی که مردت حسابی یک دندس و وقتی تو مقصری قطعا راضی به منت کشی نمیشه …
بیخیال موضوع شدی و نگاهت رو به تلویزیون دادی ، حدود یک ربع بعد چانگبین با موهای نسبتا خیس و حوله ای که روی شونش بود از حموم خارج شد …
نگاهت به عضلاتش که قطره های اب روشون قرار داشتن قفل شد …
چانگبین بدنش رو خشک کرد و چون عادت داشت بدون بولوز بخوابه به سمت تخت اومد و با فاصله ی مناسبی از تو خوابید و پشت به تو کرد …
با نوک انگشت اشاره ات عضله های پشتش رو لمس کردی و کمی فشار دادی … ری اکشنی بهت نشون نداد برای همین کارت رو دوباره تکرار کردی ..
_ امرتون ؟
+ چانگبینی ، من متاسفم
_ خب ؟
+ خب ندارههه ، خستم ، دلم برات تنگ شده و از همه مهم تر پریودم پس بغلم کن تا بخابممم
_ مطمئنی ؟
+ منظورت چیه ؟
_ پس چرا من یادم نبود ؟
+ چیو دقیقا
_ اینکه پریود شدی
+ مگه باید یادت باشه ؟
_ مهم نیست ، ولی فقط اینبار میبخشمت ها دیگه تکرار نشه ، حالا بیا بغلم فسقل بچه
با خنده خودت رو توی بغل گرم و مرطوب همسرت قرار دادی و از بوی بدنش استشمام کردی و ریه هات رو پر از عطر خوشبو شامپوش کردی …
+ چقدر بوی خوبی میدی
خندید و گفت :
_ هرچیم باشه از بوی بدنه تو که بهتر نیس زیبا روی من … عاشقتم پری کوچولو بابا
+ من خیلی بیشتر پرنس عضله ایم …
The end …..
- ۲۲.۰k
- ۲۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط