تکپارتی درخواستی
تکپارتی « درخواستی »
خودم پیشتم دختر کوچولوی داداش ..
بغض گلوت رو چنگ میزد ، اشک هات بی وقفه جاری میشدن ، قلبت درد میکرد طوری که انگار فردی اون رو توی دستش گرفته و فشار میده ..
هر لحظه حالت بد تر بد تر میشد ، خیابون ها از همیشه سرد تر و بی رحم تر به نظر میومدن ..
با رسیدن به دره قهوه ای رنگ ، بی حوصله کلید رو از توی کیفت در اوردی و در رو اهسته باز کردی ..
برادرت روی مبل چرمی مشکی رنگ نشسته بود و منتظر تو بود تا فیلم مورد علاقت که تازه اکران شده بود رو با هم ببینید
_ اوه ا.ت اومدی ، بیا که فیلم ….. رو دانلود کردم باهم ب ….. هی تو براچی داری گریه میکنی ؟
+ ولم کن جونگین حوصله ندارم ، میخام تنها باشم
_ با تو بودم گفتم چیشده ؟ « عصبی »
+ با جین وو کات کردم
_ سره چی ؟
+ گفت از من خسته شده و از یکی دیگه خوشش میاد
با گفتن هر یک از کلمات گریه ات شدید تر میشد.
_ « خنده عصبی » اون پسره ی الدنگ چی پیشه خودش فکر کرده ؟ فکر کرده تو اسباب بازی چیزی هستی که بعد از یک مدت ازت خسته شه ؟ حقشو میزارم کفه دستش پسره ی حرومزاده ، بهت گفتم توی این سنه کم نباید بری توی رابطه ، و دیگه چنین اجازه ای به کسی نمیدم که بخاد خواهر دسته گلمو به بازی بگیره …
دیگه هم به خاطره اون پسره بی ارزش مروارید های گرونتو خرج نکن ، خودم پیشتم دختر کوچولوی داداش ..
« اومد سمتت و تورو در اغوش گرفت … حسه امنیتی توی خونت به جریان افتاد که باعث شد به خودت اجازه بدی که توی بغله گرم و پر از امنیت و ارامش برادرت گریه کنی »
« شرمنده از اون زیبایی که این درخواست رو داده بود میدم خیلی چرت شد ببخشید ، بقیه اعضا رو هم فردا مینویسم ..»
خودم پیشتم دختر کوچولوی داداش ..
بغض گلوت رو چنگ میزد ، اشک هات بی وقفه جاری میشدن ، قلبت درد میکرد طوری که انگار فردی اون رو توی دستش گرفته و فشار میده ..
هر لحظه حالت بد تر بد تر میشد ، خیابون ها از همیشه سرد تر و بی رحم تر به نظر میومدن ..
با رسیدن به دره قهوه ای رنگ ، بی حوصله کلید رو از توی کیفت در اوردی و در رو اهسته باز کردی ..
برادرت روی مبل چرمی مشکی رنگ نشسته بود و منتظر تو بود تا فیلم مورد علاقت که تازه اکران شده بود رو با هم ببینید
_ اوه ا.ت اومدی ، بیا که فیلم ….. رو دانلود کردم باهم ب ….. هی تو براچی داری گریه میکنی ؟
+ ولم کن جونگین حوصله ندارم ، میخام تنها باشم
_ با تو بودم گفتم چیشده ؟ « عصبی »
+ با جین وو کات کردم
_ سره چی ؟
+ گفت از من خسته شده و از یکی دیگه خوشش میاد
با گفتن هر یک از کلمات گریه ات شدید تر میشد.
_ « خنده عصبی » اون پسره ی الدنگ چی پیشه خودش فکر کرده ؟ فکر کرده تو اسباب بازی چیزی هستی که بعد از یک مدت ازت خسته شه ؟ حقشو میزارم کفه دستش پسره ی حرومزاده ، بهت گفتم توی این سنه کم نباید بری توی رابطه ، و دیگه چنین اجازه ای به کسی نمیدم که بخاد خواهر دسته گلمو به بازی بگیره …
دیگه هم به خاطره اون پسره بی ارزش مروارید های گرونتو خرج نکن ، خودم پیشتم دختر کوچولوی داداش ..
« اومد سمتت و تورو در اغوش گرفت … حسه امنیتی توی خونت به جریان افتاد که باعث شد به خودت اجازه بدی که توی بغله گرم و پر از امنیت و ارامش برادرت گریه کنی »
« شرمنده از اون زیبایی که این درخواست رو داده بود میدم خیلی چرت شد ببخشید ، بقیه اعضا رو هم فردا مینویسم ..»
- ۱۳.۵k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط