دوستان روز دیگه تا مدرسه باقی مونده
دوستان ۴ روز دیگه تا مدرسه باقی مونده🫡💔
الان برم تو کلاس ریاضی هیچی تو مغزم نمیره همچی فراموش کردمه💔
تازه معلمان سخت گیر ترم میشن💔
هعی زیاد حرف نمیزنم بریم سراغ رمان
(ازدواج اجباری)
(پارت۶)
از زبان شدو
امروز حالش بهتره خوشبختانه سونیا فقط یه سرما خوردگی گرفته بود
سونیا:زود باشششش
-مگه میزاری نفس بکشم؟🫡✨
(در مدرسه)
امی:سونیااااخیلی خوشحالم میبینمت...کدوم قبرستونی بودی؟
سونیا:در بیمارستان جلوم باز شد💔البته نگران نباش یه سرماخوردگی بود الان بهترم!💪
امی:نترکی جنازت بمونه دستم...
سونیا:...سخنی ندارم...
شدو:این دونفر تا فردا حرف دارن این همه حرف از کجاشون در میاد؟برم بشینم بهترمه...
روژ:چخبر شدوعلی؟
شدو:چه گندی زدی؟
روژ:از کجا فهمیدی؟من یادم رفت تکالیفمو بنویسم...دفترتو میدی؟
شدو:باشه ...بیا
روژ:مرسییی
(سونیا امی میرم میشینن معلم میاد سر کلاس)
سونیا:شدو...
شدو:چی شده؟
سونیا:زیاد به دخترای دیگه نزدیک نشو...
شدو:ب...باشه
(زنگ خونه)
امی:سونیاااا...چیزی راجب شدو فهمیدی؟
سونیا:کلا یادم رفت!!!
امی:هق...عین شیر پشتمی(شیر تغذیه)
سونیا:امروز تلاشمو میکنم
امی:ایول دست مریزاد دختر خدافظظظظ
(در خانه)
شدو:داری چیکار میکنی؟
سونیا:زندگی عقب موندتو بکن کاری بهم نداشته باش
شدو:زندگی منو تو یکیه بعد میگی عقب مونده؟
سونیا:زیاد زرت پرت نکن!
(۱۰دقیقه بعد)
سونیا:غذا مورد علاقت چیه؟
شدو:استیک . سوشی
سونیا:استیک از چه نوع دوست داری؟
شدو:یکم خام دوست دارم
سونیا:پس خام خونی....
شدو:نه دیگه اینقدر...
(شدو میره گیم میزنه)
(سونیا میره تو اتاق تا کمدشو چک کنه...)
سونیا:این کمده یا کتاب خونه؟
شدو:چه گهی میقولیبی؟
سونیا:یا حضرت بی فاطمه معصومه!!!(حضرت جدید✨)
سونیا:....چه غلطی کنم...یه کتابی ...مثلاً خیلی دوستش داری بهم معرفی میکنی؟
شدو:زنننن پیش خوب کسی اومدی💪
سونیا:یوقت بادت خالی نشه بده پایین تا کار دستمون ندادی
شدو:زن من از هاری فراترع...بیا این چند جلد کتاب مورد علاقامن...
سونیا: استغفرالله...راستی چطور دختری دوست داری؟
شدو:راستش...دختری خاصی زیاد دوست ندارم...
سونیا:پس هر دختری میشه...
شدو:پلیسا اینجوری بازجویی نمیکنن که تو میکنی...
سونیا:من زنتم مرتیکه هول باز! همین کتابارو شیاف میکنم تو روده کوچیکت سه قلو بزایی!!!
(ادامه بدم؟🫠✨)
الان برم تو کلاس ریاضی هیچی تو مغزم نمیره همچی فراموش کردمه💔
تازه معلمان سخت گیر ترم میشن💔
هعی زیاد حرف نمیزنم بریم سراغ رمان
(ازدواج اجباری)
(پارت۶)
از زبان شدو
امروز حالش بهتره خوشبختانه سونیا فقط یه سرما خوردگی گرفته بود
سونیا:زود باشششش
-مگه میزاری نفس بکشم؟🫡✨
(در مدرسه)
امی:سونیااااخیلی خوشحالم میبینمت...کدوم قبرستونی بودی؟
سونیا:در بیمارستان جلوم باز شد💔البته نگران نباش یه سرماخوردگی بود الان بهترم!💪
امی:نترکی جنازت بمونه دستم...
سونیا:...سخنی ندارم...
شدو:این دونفر تا فردا حرف دارن این همه حرف از کجاشون در میاد؟برم بشینم بهترمه...
روژ:چخبر شدوعلی؟
شدو:چه گندی زدی؟
روژ:از کجا فهمیدی؟من یادم رفت تکالیفمو بنویسم...دفترتو میدی؟
شدو:باشه ...بیا
روژ:مرسییی
(سونیا امی میرم میشینن معلم میاد سر کلاس)
سونیا:شدو...
شدو:چی شده؟
سونیا:زیاد به دخترای دیگه نزدیک نشو...
شدو:ب...باشه
(زنگ خونه)
امی:سونیاااا...چیزی راجب شدو فهمیدی؟
سونیا:کلا یادم رفت!!!
امی:هق...عین شیر پشتمی(شیر تغذیه)
سونیا:امروز تلاشمو میکنم
امی:ایول دست مریزاد دختر خدافظظظظ
(در خانه)
شدو:داری چیکار میکنی؟
سونیا:زندگی عقب موندتو بکن کاری بهم نداشته باش
شدو:زندگی منو تو یکیه بعد میگی عقب مونده؟
سونیا:زیاد زرت پرت نکن!
(۱۰دقیقه بعد)
سونیا:غذا مورد علاقت چیه؟
شدو:استیک . سوشی
سونیا:استیک از چه نوع دوست داری؟
شدو:یکم خام دوست دارم
سونیا:پس خام خونی....
شدو:نه دیگه اینقدر...
(شدو میره گیم میزنه)
(سونیا میره تو اتاق تا کمدشو چک کنه...)
سونیا:این کمده یا کتاب خونه؟
شدو:چه گهی میقولیبی؟
سونیا:یا حضرت بی فاطمه معصومه!!!(حضرت جدید✨)
سونیا:....چه غلطی کنم...یه کتابی ...مثلاً خیلی دوستش داری بهم معرفی میکنی؟
شدو:زنننن پیش خوب کسی اومدی💪
سونیا:یوقت بادت خالی نشه بده پایین تا کار دستمون ندادی
شدو:زن من از هاری فراترع...بیا این چند جلد کتاب مورد علاقامن...
سونیا: استغفرالله...راستی چطور دختری دوست داری؟
شدو:راستش...دختری خاصی زیاد دوست ندارم...
سونیا:پس هر دختری میشه...
شدو:پلیسا اینجوری بازجویی نمیکنن که تو میکنی...
سونیا:من زنتم مرتیکه هول باز! همین کتابارو شیاف میکنم تو روده کوچیکت سه قلو بزایی!!!
(ادامه بدم؟🫠✨)
- ۳.۹k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط