آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو

آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...

بس که دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...

جانِ من حرف بزن!
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...

کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...

جانِ من زود بیا
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...

به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
آنقَدر حسرت دیدار تو دارم که نگو. ..
دیدگاه ها (۵)

همیشه با مڹ بماڹ ...هیچڪس عاشقانه تر از مڹنمیتواندتو را بسرا...

ﮐﻨــــﺞ ﺗﻨـــــﻬﺎﯾﯽ ﻣـــــﻦ شرف داره به ﺑــــــﻮﺩﻥ ﺑــــــﺎ ...

شاید قانوڹ دنیـــــــــــا همیڹ باشد مـــــــــــــنصاحب آرز...

.بازیگر خوبی هستم روزا تظاهر به زندگی میکنم...شبا مردگی ...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط